loading...
سروش لکستان
محمد رشیدیان سیکه وندی بازدید : 139 جمعه 11 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

جشن در ایران باستان

واژه "جشن" ، از از یَسنَ Yasna اوستایی است که برابر با ستایش کردن است، در پهلوی بگونه "یَزِشن" (ش ساکن) آمده است و در پارسی نو به جشن دگرگون شده است.
در فرهنگ ایرانیان باستان؛ جشن و شادی خردمندانه بسیار نیکو شمرده میشده، چرا که نشانگر شادمانی و ستایش و سپاسداری آدمیان از آفریننده یکتا، و کوشش بسوی راستی و پاکی بوده است. مویه و زاری و افسردگی در فرهنگ ایرانیان باستان بسیار ناپسند و اهریمنی بوده است؛ زیرا افسردن و زاری کردن نشانه ناخرسندی از آفرینش پروردگار و داده های او و ایستادگی در برابر رایمندی و پادشاهی آرمانی خداوند بر کیهان شمرده میشده است. در سخنان باستانی میشنویم که: "وای بر زمینی که در آن مویه کنند."

ایرانیان باستان از روزگار پیش از اشوزرتشت، بر رویدادهای کیهانی بسیار ارج مینهادند و بیشتر جشنهای ایرانی بر پایه یک رویداد کیهانی یا یک رخداد بزرگ زمینی بوده است.
بزرگترین جشن امروز ایرانیان، نوروز، خود گواه این سخن است، که از دیدگاه ستاره شناختی، برابر با روز آغاز بهار، و همزمان با برابری بهاری (اعتدال ربیعی) میباشد و جشنی بسیار باستانی است. پیش از این درباره نوروز و پیشینه آن بسیار سخن گفتیم.
نامهای جشنهای باستانی هر ماه و برابرنهادِ تاریخ امروزیشان در گاهنامه خورشیدی و میلادی در زیر آمده است:
(فروردینگان)=بزرگداشت درگذشتگان: ۱۹ فروردین برابر با 8 آوریل Farvardin-gaan = 8th April
(اردیبهشتگان)=روز بزرگداشت همه آتشهای جهان:۲ اردیبهشت در گاهنامه کنونی ایران برابر با 22 آوریل 22nd April Ardibehesht-gaan=
(خردادگان)=روز بزرگداشت رودها و دریاها: ۴ خرداد برابر با 25 مه Khordaad-gaan = 25th May
(تیرگان)=جشن آب پاشان و بزرگداشت باران، همچنین روزی که آرش با پرتاب تیر مرزهای ایران با توران را مشخص کرد:: ۱۰ تیرماه برابر با اول جولای Teer-gaan= 1st July
(امردادگان) ۳ امرداد برابر با 25 جولای ): از پیشینه و چگونگی برگزاری این جشن اطلاع زیادی در دست نیست اما هنوز زرتشتیان آنرا برگزار می کنند و به نیایش و شادی می پردازند Amordaad-gaan= 25th July
(شهریورگان) ۳۰ امرداد برابر با 21 آگوست: این جشن هم همانند امردادگان، نمیدانیم در زمان باستان چگونه برگزار میشده. اما هنوز هم جشن گرفته میشود. Shahrivar-gaan = 21st August
(مهرگان)= ارجمندترین جشن باستانی پس از نوروز، روز پیروزی کاوه آهنگر بر ضحاک و روز آغاز نیمه سردِ سال و برداشت خرمنهای کشاورزی: ۱۰ مهر برابر با دوم اکتبر Mehr-gaan = 2nd October
(آبانگان)= روز بزرگداشت جویبارها و رودها و کاریزها (قناتها): ۴ آبان برابر با 26 اکتبر Aabaan-gaan = 26th October
(آذرگان)= روز نیایش آتش پاک کننده، یکی از چهار آخشیج (عناصر چهارگانه): ۳ آذر برابر با 24 نوامبر Aazar-gaan = 24th November
(دیگان)= روزهای بزرگداشت آفرینش: ۲۵ آذر، ۲ و ۹ دی (سه روز از ماه بنام دی=(آفریننده؛ خدا) بوده است پس سه روز از ماه دی جشن گرفته می شده) برابر با 16 دسامبر ، 23دسامبر ، 30 دسامبر Day-gaan = 16th, 23rd , 30th December
(بهمنگان) = روز بزرگداشت اندیشه نیک: ۲۶ دی برابر با 16 ژانویه Bahman-gaan = 16th January
(اسفندگان)= روز بزرگداشت زن و زمین، روز عشق و مهر(جشنی باستانی که جشن ولنتاین امروز با آن از نظر تاریخ برگزاری همخوانی دارد و چه بسا سرچشمه ولنتاین به این جشن برسد.): ۲۹ بهمن برابر با 18 فوریه Spandaarmaz-gaan =18th February

امروزه جشنهای مهرگان، تیرگان، و سپندارمذگان همچنان به گستردگی برگزار می شوند.
افزون بر جشنهایی که گفتیم، جشنهای دیگری هم برگزار می شده است که یکی از بزرگترین آنها (جشن سده) در دهم بهمن ماه برابر با سی ام ژانویه است و ارج آن کمتر از نوروز نبوده است. پژوهشهای گوناگون درباره چراییِ نامگذاری این جشن انجام گردیده، برخی بر این باورند "سَدَه" در زبان اوستایی به معنای برآمدن و بالا آمدن خورشید است. برخی نیز کویند که در این جشن 100 روز از آغاز زمستان بزرگ باستانی گذشته است و بدین روی سده خوانده میشود. چرا که با در دید گرفتن آب و هوای روزگار باستان، زمستان بزرگ از پایان مهر آغاز میشده و پنج ماه بدرازا می کشیده است. برخی دیگر همچون در شاهنامه فردوسی بزرگ؛ باور آنست که سده گرامیداشت روزیست که آدمی آتش را کشف کرد. برخی نیز می گویند در این شب ستاره گرما به زمین می‌آید و پس از سده کمر سرمای زمستان می شکند و زیستبوم برای بهار آماده می شود. Sadeh= 30th January

گاهنبارها
گروهی از جشنها نیز بوده اند که به آنها (گاه انبار؛گاهَنبار Gaahanbaar ) می گفته اند. هر گاهنبار در چند روز برگزار می شده است. گاهنبارها جشن های بسیار باستانی هستند و از روزگاری بیادگار مانده اند که نیاکان ما تازه کشاورز شده بودند کاشت و داشت و برداشت خرمن انجام میدادند و برای زمستان بزرگ آنها را انبار می کردند، و زندگی و مرگ مردمان از وابستگی به شکار و گردآوری دانه ها و میوه ها،به گونه ای آرمانمَند(=هدفمند) به کشت و کار بر پایه دانش و آزمودگی و برنامه دگرگون گردیده است.
پسان، در روزگار پس از اشو زرتشت این جشنهای باستانی،بافتار تازه ای پیدا کرده و به جشنهای بزرگداشت آفرینش دگرگون گشتند. در این زمان، در هنگام گاهنبارها مردم خوراک و نوشیدنی میان نیازمندان پخش می کرده اند و به آن (meyazd مِیَزْد= که خوراک بوده مانند نان و آش و ...، zohrزوهْر= که نوشیدنی بوده مانند شیر و شربت و ...) میگفته اند که سرچشمۀ همان آیینی است که امروز آنرا (نذر و خوراک نذری) می گویند.
هر گاهنبار در پنج روز جشن گرفته میشده است، چنانکه امروز نیز بهمین گونه بزرگ داشته میشود.

Maidh-yo-zarem مَیدْیوزَرِیم: نخستین گاهنبار روز پانزدهم اردیبهشت ماه(پنجم ماه می)، نیمه بهار یا چهل و پنجمین روز از اول سال که گویند در آن آسمان آفریده شد. (5th May)
Maidh-yo-shema : مَیدیوشِمَ: روز پانزدهم تیر ماه (ششم جولای) صد و پنجمین روز سال که گویند در این روزها آب آفریده شد. (6th July)
Paiti-shahem پَـیْته‌شَـهِیم: روز سی‌ام شهریور ماه صد و هشتادمین روز سال که باور آنست که در این روزها زمین آفریده شد. (21st September)
Ayaa-threma. اَیاثْرِمَ: سی‌ام مهر ماه دویست و دهمین روز سال که در آن گیاه آفریده شد. (22nd October)
Maidh-ya-rem مَیْدیارِم: بیستم دیماه دویست و نودمین روز سال که جانوران آفریده شدند. (10th January)
Hamas-path-maedem هَـمَـسْپَـتْمَـدِم: آخرین روز سال یعنی سیصد و شصت و پنجمین روز سال (برابر با نوزدهم مارس)، که وَهیشْتْواشْت گاه (یا: وَهیشتُ ایشتی) می‌نامند است که مردمان آفریده شدند. این گاهنبار در پنجۀ دزدیده یا بهیزک( 5 روز پایان سال که از روزهای سال شمرده نمیشده است) برگزار می شده. (19th March)

جشنهای بزرگ دیگری هم در ایران باستان داشته ایم. مانند شب چلّه (21st December = Shab-e-Chelleh)، که درازترین شب سال و شب زادن مهر است و از روز پسین، که روز نخست دیماه است؛ برابر با 21 دسامبر، روزها رو به درازی و شبها رو به کوتاهی میروند. این جشن بسیار باستانی است و به روزگاری باز می گردد که مردمان هندوایرانی هنوز یک گروه بودند و از یکدیگر جدا نشده بودند و ایزد میثره (مهر) از ایزدان بسیار ارجمند و شاید که ارجمندترین ایزد بشمار می رفت..
دیگر از این جشنهای بزرگ، روز سیزدهم نوروز (تیر روز از فروردینماه برابر با 2 آوریل) Sizdah-be-dar) = (2nd April است که این پندار که سیزده شماره شومی بوده بسی نادرست است و ایرانیان آنرا نیک و فرخنده شمرده، گرامی میداشته اند.
جشنی که امروز بنام چهارشنبه سوری (charshanbeh-soori) مینامیم و هر سال بهمراه آتشبازی، در ایوارگاهِ(=غروب) فرجامین سه شنبه سال برگزار می شود، به گمان نزدیک به باور، در زمان باستان یکی از روزهای گاهنبار پایان سال؛ هَـمَـسْپَـتْمَـدِم بوده است که در آن آتش بر بامها افروخته میشد و بوی خوش سوزانده میشد، تا روان درگذشتگان که در پیایان سال برای بازدید این جهان بسوی خانه های خود می آمدند آتش را ببینند و بازماندگان را در روشنی و شادی دیدار کنند. همان آیینی که امروز نیز ایرانیان در واپسین پنجشنبه سال، برای بزرگداشت درگذشتگان خود به آرامگاهها میروند و شمع روشن میکنند و با گذاشتن هفت سین و گل و سبزه بر آرامگاه مردگان، روان آنان را در پایان سال گرامی میدارند. پسان، بروزگارِ پس از یورش تازیان؛ برای نگاهداری از آن آیین؛ ناچار این آیین بنام چهارشنبه سوری درآمده است. چون همانگونه که گفته شد، در روزگار باستان ما هفته نداشته ایم و هر روز ماه نامی داشته و واژۀ چهارشنبه که روزی از روزهای هفته است باید چیزی تازه شمرده شود..واژه­ "شنبه" از واژه عبری Shabbath ؛ برگرفته از واژه Shabath (به معنی استراحت و آسودن) آمده است. این واژه، معنی «روز استراحت» و «روز نخست هفته» دارد . این واژه در یونانی بگونه Sabbatan و Sabbato است. در لاتین؛ Sabbata و Sabbatum و در در عربی نیز به گونه «سَبت» در آمده و پس از یورش اعراب به ایران اندر شد و پس از براندازی آیینهای کهن ایرانی و جلوگیری تازیان از سخن گفتن مردم ایران به زبان پارسی، هفته را جایگزین نامگذاریهای روزهای ماه نمودند و ایرانیان آمیزه های یکشنبه، دو شنبه .و .... را بناچار برای نگاهداشتن گاهها، برآن افزودند.
بجز همه این جشنهایی که در این نوشتار آمد، ایرانیان باستان جشنهای آیینیِ بسیاری داشته اند. مانند جشن سروشگان، جشن نیلوفر و بسیاری جشنهای دیگر که همه در بزرگداشت آفرینش و ستایش بزرگی و رایمندی آفریننده و پدیده های بی مانند جهان هستی بوده اند.
محمد رشیدیان سیکه وندی بازدید : 108 دوشنبه 31 فروردین 1394 نظرات (0)

جشن اردیبهشتگان؛

اردیبهشت روز از اردیبهشت ماه، برابر با دوم اردیبهشت گاهنامه امروزی.
اردیبهشتگان، یا گلستان جشن؛ از جملهٔ جشنهای دوازدگانهٔ سال ایران باستان بوده است و از شمار جشن‌های آتش است. روز سوم از هر ماه باستانی به نام اردیبهشت می‌باشد و بر اساس گاهشماری امروزین، دوم اردیبهشت خورشیدی، برابر با جشن اردیبهشت‌گان است.
"ابوریحان بیرونی" درباره این جشن می نویسد: (اردیبهشت ماه؛ روز سوم آن اردی بهشت است و آن عیدی است که اردیبهشتگان نام دارد برای اینکه هردو نام با هم متفق شده. اردی بهشت به معنی بهترین راستی است؛ بعضی گفته اند به معنای منتهای خیر و خوبی است. اردیبهشت ایزد آتش و نور است و این دو با او همپیوندی دارد و خداوند او را به این کار موکل کرده و نیز ماموریت داده است علل و امراض را به یاری ادویه و اغذیه زائل کند و صدق را از کذب و حق را از باطل تمیز دهد.)

"خلف تبریزی" آورده که: (در این روز نیک است به معبد و آتشکده رفتن و از پادشاهان حاجت خود خواستن و به جنگ و کارزار شدن.)

ایرانیان از هزاران سال پیش در روز جشن اردیبهشتگان، لباس سپید رنگ می‌پوشیدند که نمایانگر پاکیزگی است. زمان برگزاری جشن اردیبهشتگان (دوم اردیبهشت) از سویی دیگر همزمان است با زمانی که در بسیاری از جایهای ایران، گلها شکوفا شده‌اند. از این رهگذر، این جشن به گونه ای جشن گلها نیز بدل شد؛ جشنی که اکنون در هلند و بسیاری کشورهای دیگر نیز کمابیش همزمان با جشن اردیبهشتگان برگزار می‌شود.

در روزگار باستان در هنگام این جشن، شهریاران بار عام می دادند و موبد موبدان آیینی را که رواک (رایج) بوده در پیشگاه پادشاه برگزار می کرد و همه را اندرز می گفت. سران هر گروه به پادشاه شناسانده می شدند و هنرمندان پاداش می گرفتند.
اردیبهشتگان از جشنهای آتش است؛ و آتش نماد فروزان بودن، به سوی بالا رفتن و پاک بودن و پاک کردن است.
بر پایه گاهنامه کنونی که شش ماه اول سال را 31 روز شمار کرده و یک روز به‌ فروردین ماه افزوده اند؛ جشن اردیبهشتگان در دوم اردیبهشت برگزار می‌شود. سومین یشت از اوستا (ارديبهشت يشت)؛ به نام همین امشاسپند است. پیام این جشن به مردمان، راستی پیشه کردن و در پاکی زیستن است.
امروزه زرتشتیان در اردیبهشتگان، با رفتن به آدریانها (آتشکده ها)، روبروی روشنایی می ایستند و با سرایش اردیبهشت یشت ، خداوند جان و خرد را ستایش می کنند و اشویی (راستی و هنجار درست) را به یکدیگر سفارش می‌نمایند.

محمد رشیدیان سیکه وندی بازدید : 105 دوشنبه 31 فروردین 1394 نظرات (1)

در میان زرتشتیان تعدد زوجات مرسوم نیست.انها یک زن بیشتر نمی گیرند.بی وفایی نسبت به پیمان زناشویی هم تقریبا دیده نمی شودو فحشاء در بین زنان پارسی وجود ندارد.

پروفسور جکسون

 

محمد رشیدیان سیکه وندی بازدید : 119 دوشنبه 31 فروردین 1394 نظرات (0)

ارتش در ایران باستان

واژه ارتش، از واژه اوستایی "رثه ایشتر" بمعنی "بر گردونه ایستاده" برگرفته شده است که به سپاهیان و جنگاوران گفته میشده است. پسان این واژه در زبان پهلوی به گونه "ارتخشتار" آمده و امروز بگونه ارتش بکار می رود.
نخستین گاهِ تاریخی که در ایران زمین ارتش پدید آمد دقیقا مشخص نیست. در استوره ها و گفتارهای باستانی از لشگرها و جنگجویان بسیار سخن بمیان می آید: در روزگار پادشاهان کیانی و پیشدادیان و از پهلوانان و دلیران بسیار سخن آمده است. در شاهنامه فردوسی بسیاری از ان نبردها و جنگاوریها و دلیریها به نگارگری کشیده شده اند.
اما نخستین گواه دانشیِ نوشته شده که از ارتش منظم و توانمند در ایران باستان در دست داریم بر می گردد به 556 سال پیش از زایش مسیح؛ روزگاری که کورش بزرگ ارتش سراسری ایران باستان را بنیاد نهاد. پیش از آن؛ همانگونه که از سنگ نگاره ها پیداست، هر گروهی از مردمان ایران دارای ارتشی منطقه ای بوده اند، همچون سپاه ماد، پارس، و ..... اما در روزگار کورش این سپاههای منطقه ای در کالبد یک ارتش بزر و منظم بهم پیوستند و در سایه دلاوری و کاردانی و توانایی این ارتش بود که مرزهای ایران بزرگ تا سده ها از دست درازی بیگانگان بدور ماند.
کهنترین واژه ای که از ارتش و سپاه در دست داریم؛ واژه مادی "سپاده" به معنی سپاه است که در سنگنوشته بیستون در نام یکی از اسپهبدان؛ "تَخمَه سپاده"؛ آمده است.
در زبان پارسی باستان نیز به واژه "کاره" بر می خوریم که هم برای سپاه و هم برای "مردم" بکار رفته است.
ایرانیان نخستین مردمی بودند که از آتش افروختن در بالای برجها و چهارتاقی ها، برای آگاه ساختن سپاهیان خودی از آفند (=حمله) دشمن سود جستند. در حقیقت گونه ای تلگراف ساخته بودند که آتش در آن کار علائم را میکرد. یکی از گواههایی که در این زمینه برجای مانده، فرستادن خبر چیرگی ایرانیان بر آتن است، که از آبخست (=جزیره) سیکلاد به آبخست سارد در زمانی کوتاه فرستاده شد. هنوز ویرانه های برخی از این چهارتاقی های آتشدان ؛ بیشتر در جنوب ایران؛ بر روی بلندیها و کوهها برجای مانده است.
ایرانیان از دیرباز نفت را میشناختند، این واژه در اوستا بگونۀ "نپتا" آمده است. از آن برای افروختن چراغ و در درمان بیماریهای پوستی سود میجستند. اما بجز از این دو، ایرانیان دریافته بودند که از نفت میتوان جنگ افزار ساخت. در تاریخ به گروهی از سپاهیان بنام "نپتان" بر میخوریم که نفت انداز بوده اند، یعنی تیرها را به قیر و نفت آغشته و آتش میزدند و بسوی دشمن می افکندند. دیگر آنکه ؛ آنان آمیزه ای از قیر طبیعی و نفت و گوگرد و موادی دیگر را در خمهای بزرگ ریخته با منجنیق بسوی دشمن پرتاب میکردند. پروپیکوس، تاریخ نگار یونانی سده ششم، از روغنی بنام روغن مادها نام میبرد که آتش زده شده بسوی دشمن پرتاب میشد و در روی آب افروخته می ماند و کشتیهای دشمن را به آتش می کشید.
این همان ماده ایست که پس از یورش اسکندر گجستک به ایران، با سپاهیان او از ایران به یونان رفت و امروز اروپاییان آنرا بنام آتش یونانی میخوانند و هنوز از رازهای آن سر در نیاورده اند.
در ارتش هخامنشی، سپهی بنا سپاه جاویدان ؛ دربرگیرنده ده هزار سپاهی بود که با در دید آوردن شمار مردمان آن روزگار، لشگری بس بزرگ بشمار می آمد، اینان سپاه آماده باش ایران بودند. از آن روی به آنان جاویدان می گفتند که با جانباختن هر سرباز، بیدرنگ دیگری جای او را میگرفت. فرمانده سپاه جاویدان ؛ فرمانده همه سپاه ایران شمرده میشد.
استرابون گفته است که ارتشیان ایران باستان از بیست سالگی تا پنجاه سالگی در ارتش می ماندند و پس از آن بازنشسته میشدند. او میگوید که بیشتر شاهزادگان و درباریان نیز همانند دیگر مردم در ارتش آموزش میدیدند و میبایست همه ورزشهای زمان، ساختن ابزار و تیراندازی و نیزه پرانی می آموختند و در جایهای سخت و راههای دشوار و دراز آموخته و ورزیده میشدند، و بالاتر از هرچیز، به آنان راستی و راستگویی آموخته میشد.
نخستین مردمانی که از گردونه و ارابه در ارتش سود بردند ایرانیان بودند. دیرینگی این کاربرد به زمای بس درازتر از هخامنشیان می رسد و هانگونه که دیدیم در زبان اوستایی نیز کاربردی بهمین معنی داشته است. یکی از این ارابه های جنگی "ارابه داس دار" بوده است. این ارابه از هر سو نیزه ها و تیغه های داس مانند داشته است که نوک آنها در سوهای گوناگون خمیده بود. هر چیزی سر راه این ارابه می آمد تکه تکه و نابود میشد. دیگر، گردونه هایی بود که هشت گاومیش آنرا می کشیدند. این ارابه ها دروقع گونه ای تانک باستانی را به تصویر می کشیدند.
جنگ افزارها و زره های ایرانی نیز نشان و ویژگیهای خود را داشته اند. همانند "اکیناکه"؛ شمشیرهای کوتاه هخامنشی که به کمر آویخته میشد. کمانهای ایرانی و سپرها، گرزها و نیزه ها.
نخستین پادگان سربازان یا همان پادگانهای نظام وظیفه در ایران در زمان داریوش بزرگ ساخته شد. در این پادگانها فرزندان همه ایرانیان از شاه و دستور (وزیر) و مردمان کوی و برزن آموزش سپاهیگری و جنکاوری می دیدند تا بتوانند از ایران زمین نگاهبانی کنند.
با ساخت راهها و جاده های بزرگ در روزگار هخامنشی، و بنیاد نهادن چاپارخانه ها که نخستین گونۀ پُست بودند؛ پیکهای شاهی هر زمان پیامها را در زودترین زمان به دورترین مرزها می رساندند. هرودوت تاریخ نگار یونانی می گوید: "هیچ جنبنده ای را نمیتوان یافت که زودتر و چالاکتر و تیزروتر از چاپارها راه بپیماید."
ایرانیان در هنگام جنگ با خود پسته میبرده اند که هم خوراکی است نیروزا و هم نگاهداری آن آسان است، همچنین هنگام آسودن؛ سپرهای خود را بر آتش مینهاده اند و آرد خمیر شده و گوشت بر روی سپرهای خود میپخته اند.
در ایران باستان افزون بر نیروی زمینی؛ نیروی دریایی توانمندی نیز بود که سه گروه کشتی داشته است. شمار این کشتیها در زمان خشیارشا تا چهارهزار بوده است.
ایرانیان پیش از هر جنگ، نخست نقشه جنگی کشیده و سپهداران آن را بررسی مینمودند، کاری که در جهان نیز رواک گردید و تا امروز نیز از همان شیوه ایرانیان باستان سود برده میشود.
بردن درفش(پرچم) در جنگها نیز، از نوآوریهای ایرانیان بوده است، هم از آنروی که بخشهی گوناگون سپاه را در کارزار بشناسند و هم از آن دید که در برابر سپاه دشمن شکوه و توانمندی سپاه ایرانزمین را بازنمایانند.
سرچشمه ها:
1. تاریخ تمدن؛ ویل دورانت
2. تاریخ ایران دوره هخامنشیان؛ ایلیا گریشویچ، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات جامی، 1385
3. میراث باستانی ایران، ریچارد نلسون فرای. ترجمه مسعود رجب نیا. انتشارات علمی و فرهنگی . 1383.

محمد رشیدیان سیکه وندی بازدید : 428 دوشنبه 03 فروردین 1394 نظرات (0)
تَریوَت Tarivat چیست؟

 تریوت نوعی بیماری ویژه است که بچه های شیر خوار را مبتلا می سازد. نشانه ی مریضی تریوت اسهال و استفراغ و خواب آلودگی است. در باور مردم این دیار عامل تریوت <بای زَمَت> یا باد زحمت است که از جانب اجنه و ملائک خبیث به بچه سرایت می کند. لذا برای درمان آن باید به اشخاص بیه ره دار یا تریوت بِر مراجعه نمود.

 

شیوه درمان از این قرار است که که طفل را حاضر و آماده جلوی شخص مربوطه می گیرند. او ابتدا چند سیلی بر صورت طفل می زند. به طوری که به گریه بیفتد سپس چند تار موی او را از طرفین زلفین می گیرد و می فشارد و سپس زغال پنج نقطه از بدن ( روی پیشانی ، نوک بینی، روی چانه، و دو گونه های) طفل را سیاه می کند و روی مچ های دست و پای او را نیز خطی با ذغال نقش می کند و برای درمان کامل باید طفل هنگام خواب لای یک جُل الاغ بخوابانند و هیچ مزاحمتی برای او ایجاد نکنند، تا خوب بخوابد، کار درمان به همین شیوه برای تمام بچه های مبتلا صورت می گیرد، و معمولا وجهی ولو اندک به شخص تریوت بُر می دهند تا درمان موثر افتد.

 

 

 

بی یره biyara یا به ره Bara چیست؟

 

بیه ره ، بهره یا رشته و فن ویژه ای است برای درمان بسیاری از مریضی ها که ملائک به آدم های خاصی می دهند. مردم لکستان عقیده دارند هرگاه کسی بتواند ملائک را با خود مأنوس سازد و یا بر اثر فرصت های پیش آمده و اتفاقی سوزن نخی و یا شی نوک تیزی در لباس آن ملائک فرو کند. آن مَلک دیگر غیب نخواهد شد و به همین خاطر حاضر است هر امتیازی در خور به آدمیزاده بدهد تا او را از ان بند رها سازد. این امتیاز حتی می تواند آرزوهای دست نیافتنی آدم هم باشد. در باور مردم این دیار مردان و زنان بیه ره دار ، بیه ره و نصیب خود را جد اندر جد از این راه بدست آورده اند. مانند کبیه ره، تُریوت، بیه ره ذِله بِرین، باینه، بای تَزبی و...! که همه و همه توسط << ملوکت melokat>> تا او فرزندانش پدر به پسر از ان بهره ببرند و بتوانند مردم مبتلا را درمان سازند. داشتن بیه ره یا بهره ی درمان شامل همه اولاد شخص بیه ره دار نیست. این کار منحصرا شامل حال اولاد اول یا بزرگتر چه دختر و چه پسر خواهد بود. سایر فرزندان بهره ای از این کار طبابت ندارند.

 

محمد رشیدیان سیکه وندی بازدید : 167 دوشنبه 03 فروردین 1394 نظرات (0)

جـشـن هـای مــاهــانــه ایـران کـهـن
جـشــن فـروردیـنگـان:
فروردینگان یا فروردگ یکی از جشنهای ماهانه زرتشتی است. روز برگزاری این جشن نوزدهم فروردین ماه است. فرودگ یا فروردینگان جشنی است برای یادبود درگذشتگان و از آنجایی که در دین زرتشتی اندوه و سوگواری جایی ندارد؛ آیین‌های سوگواری به گونه جشن برگزار میشود و مردم روان درگذشتگان را هم در شادی خود شرکت میدهند.

جشن‌ها در ایران باستان:
در ایران کهن به فراخورهای گوناگون جشنی برگزار میشد و از آنجا که «جشن» نیایش هم به شمار می‌آمد، برگزاری آن رنگ آیینی به خود گرفته بود. در باورهای ایرانی، برخی از این جشن‌ها، جشنهای بایسته بود، مانند گاهنبارها که جشن‌های سالگرد آفرینش‌های شش‌گانه (آسمان، آب، زمین، گیاه، چارپایان سودمند و انسان) هستند و برخی جشن‌های شایسته و پسندیده، مانند جشن‌های برابری نام روز و ماه که جشن‌های ماهانه خوانده میشود.

فروردینگان یا جشن ماهانه ماه فروردین:
در گاهشماری زرتشتی هر روز ماه را با نام یکی از امشاسپندان و ایزدان میخواندند. در هر ماه، در روزی که با نام آن ماه همنام میشد، جشنی برگزار میکردند که برخی از این جشن‌ها از همگانی و اهمیت فراوانی برخوردار بودند و تا امروز ارزش خود را نگه داشته اند، مانند جشن فروردینگان(۱۹ فروردین)، جشن تیرگان(۱۳تیر) جشن مهرگان(۱۶مهر) و جشن اسپندگان(اسفند۵). روز نوزدهم هر ماه «فروردین» نام دارد و نوزدهم فروردین جشنی برگزار میشد، به نام «فروردینگان» که به آن «فرودگ» نیز میگویند.

فروهر:
فروردین به چمار فروهرها و ماه فروردین از آغاز ماه فروهرها و این جشن در ارز نهادن از فروهرهاست. فروهر(Frawahr) که گونه اوستایی آن فروشی(Fravashi) و گونه پارسی باستان آن فرورتی(Fra-vrti-) است، یکی از موجودات اساتیری ایران و از بحث‌انگیزترین آنهاست. هر انسانی از پنج آخشیج(عنصر) پایه ریزی شده‌است:
١- روان
٢- جان(پایه زندگی)
٣- فروشی(«خود» آسمانی او)
٤- وجدان
۵- تن
فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینویی انسان است که روانش نگهدار اوست. هر بدی که آدمی بر زمین کند، بر «خود آسمانی او کارایی ندارد و تنها وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش در دوزخ رنج میبرد. بگونه دیگر، فروهر روح پاسبان آدمی است که پیش از زایش وجود دارد و پس از مرگ نیز باقی میماند. روان پس از مرگ به فروشی خود می‌پیوندد. از آنجا که فروهرها یکسره پاکند، از یاوران نیروهای اهورایی به شمار می‌آیند و اهورامزدا را در نبرد با اهریمن یاری میکنند. آنان همچون «سواران دلاور نیزه به دست» به صف ایستاده‌اند و سد گریز اهریمن از جهان روشنی میشوند که با زور درون آن شده بود.
درباره چمار(معنی) این واژه نگرشهای گوناگون ارائه شده‌است. نمای واژه از پیشوند «فرا» و بن فعلی «ور» و پسوند نام مونث‌ساز «تی» ساخته شده‌است. هرآینه چون بن «ور» معانی گوناگونی در زبانهای باستانی ایران دارد، درباره معنای این واژه ناهماهنگی دیدگاه است. برخی ایران‌شناسان چمار «گزینش» را برای آن در نظر گرفته‌اند و با این معنی، فروهر آن بخشی از انسان است که توانایی گزینش میان خوب و بد را دارد. برخی دیگر «ور» را به چمار «پوشاننده، در برگیرنده» می‌پندارند و «فروهر» را «نگاهبان، پشتیبان» معنا میکنند. «ور» به معنای «آبستن کردن» نیز است و با این معنا، میتوان پیوند فروهرها را با زاییدن توجیه کرد. چون در مراحل نخستین همبودگاه آدمی، باور مردم این بود که آنچه باعث آبستنی زنان میشود، روان نیاکان است. هرآینه پیشنهادی که از همه بخردانه تر به نظر میرسد، باور بیلی(Bailey)، ایران‌شناس بزرگ، است که این واژه را از بن «ورتی» (varti_) به چما «دلاوری» میگیرد و باورمند است که فروهر نماینده روان پهلوانی در گذشته بود که تندیس دلیری شناخته میشد. چنانچه، باید پنداشت که در میان ایرانیان رزمنده، روزگاری آیین پرستش پهلوان رایج بوده و بازماندگان، پهلوانان درگذشته را ستایش میکردند تا از نیروی پهلوانی نهفته آنان کمک و یاری بگیرند. فروهرها را موجوداتی مونث و بالدار و جنگجو میدانستند که در آسمان زندگی میکنند. از اینرو، بسیار چست و چالاک‌اند تا در هنگام نیاز با شتاب به کمک خویشان خود بشتابند. بازماندگان نیز با دهش و خواندن نیایش زمینه خشنودی آنان را فراهم میکردند.
باور به فره وشی باوری پیش زرتشتی و وابسته به دوران آریایی‌هاست. در اساتیر هند نیز باوری همانند، با نام پیتارا(Pitara) وجود دارد. و جشن در پیوند به آنها را موکتاد(Muktad) مینامند. زمان بازگشت فروهرها به زمین نیز در نوروز و ماه فروردین با زمانیکه در دیگر تمدنهای هند و اروپایی برای این رویداد قائل بودند(نیمه ماه مارس) برابرسنجی میکند. باوری که استوار و با نیرو به دین زرتشت راه یافت و رنگ دینی به خود گرفت. در اوستا، کهن ترین نوشته ایی که از فره وشی‌ها شده‌است، در یسنای هفت‌ هات است. گذشته از این، سرودی گسترده در اوستا در ستایش از فره وشی‌ها داریم به نام فروردین یشت که یشت سیزدهم و بلندترین یشت اوستاست. در این یشت، هم عناصر بسیار کهن و هم عناصر زرتشتی به چشم میخورد و در آن، از فروهر همه پاکان و پادشاهان و پرهیزگاران نامدار یاد شده‌است. بیش از٣۵٠ نام در این یشت آمده‌است. «همه فره وشی‌های نیرومند، سپنتا و نیک راستان را میستاییم، از گیه مرتن(کیومرس) تا سیوشینت(سوشیانس) پیروزگر» (یشت۱۳بند۱۴۵).
در رنجها و سختی‌ها و ناخوشی‌ها و بیم و هراس باید از فروهرهای نیکان یاد کرد و کمک خواست. فروهر هر یک از نامداران برای زدایش آفت جداگانه و ویژه خوانده میشود، برای نمونه فروهر جمشید برای رفع تهیدستی و خشکسالی، فروهر فریدون برای رفع ناخوشی، فروهر گرشاسب در برابر دشمن و دزد.
فره وشی‌ها خویشکاری پخش کردن آب را بر دوش دارند و از این دیدگاه، همکار خرداد، امشاسپند موکل بر آب، هستند. همچنین در نبرد تیشتر، ایزد باران، با اپوش، دیو خشکسالی، یاری‌رسان تیشترند. فروهرها از پیکر گرشاسب نیز که تا هزاره اوشیدرماه در بی‌هوشی به سر می‌برد، نگهبانی میکنند.

جشن ده روزه فروردگان یا جشن همسپثمیدیه:
نیاز به یادآوری است که ابوریحان بیرونی در نسک "آثار الباقیه" از هر دو جشن ماهانه فروردینگان و از جشن ده روزه جشن همسپثمیدیه، که از اشتاد روز(۲۶ اسفند) تا انیران روز(۳۰ اسفند) و پنج روز گاتا یا همان پنجه دزدیده(پنج روز نخست فروردین) برگزار میشده با نام فروردگان یاد کرده است.
جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه، پیوند با فره وشی‌ها از آخرین گاهنبار آغاز میشد. در دوران باستان، فروردگان جشن فروهرها بود و گویا در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار میشد. بعدها جشن همسپثمیدیه ویژه به یادبود آفرینش انسان شد. جشن‌های نوروزی و ماه فروردین با فروهرها پیوند خورده‌است، چون باور بر این است که در این روزهای سال، فروهرها به زمین فرود می‌آیند و به خانه‌های پیشین خویش میروند. پس مردم باید برای پیشواز آنان خانه را پاکیزه کنند، برای رهنمودی آنان آتش بی افروزند و در این روزها، بویهای خوش در آتش نهند و روانها را ستایش کنند و اوستا بخوانند تا روانها آسایش داشته باشند و با شادی و شادمانی باشند و برکت ارزانی دارند. در این روزها، به هیچ کاری نباید دست زد، مگر انجام کارهای نیک تا اینکه فره وشی‌ها برای خشنودی به جایهای خویش برگردند و خوبی بخواهند و در پایان جشن، روانها را بدرود میگویند.

مراسم جشن فروردینگان:
در روز نوزدهم فروردین، روز جشن فروردینگان مراسم ویژه ایی در بزرگداشت این موجودات مینویی و در اندازه گسترده‌تر، در بزرگداشت روان درگذشتگان برگزار میشد که هنوز در میان زرتشتی، بویژه در یزد، با آیینهای ویژه ایی برگزار میشود. در این جشن که امروزه بیشتر به جشن فرودگ (شاید از فروردگ، «فرورد» گونه پارسی فروشی) سرشناس است، زرتشتیان سر آرامگاه درگذشتگان خود در تهران به کاخ فیروزه، گورستان زرتشتیان میروند و برای خشنودی روانها عود و کندر آتش میزنند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک بر سر آرامگاه میگذارند. لرک آمیخته و درهمی از هفت میوه خشک خام مانند: پسته خام، بادام خام، فندق خام، برگه، انجیر خشک، خرما، توت. ترکیبات لرک به فراخورهای گوناگون دگرگون میشود. لرک مراسم درگذشته با لرک مراسم اروسی و سدره‌پوشی گوناگون است. در لرک شادی، پسته و بادام و فندق بو داده‌ است، انجیر و خرما و توت ندارد و نقل هم به آن افزوده میشود. هماره برای مراسم گواگ گیران، لرک را درون تور بسته‌بندی و پس از مراسم میان نزدیکان پخش میکنند.
در جشن فرودگ، هفت موبد وارد میشوند و می‌نشینند. لرکها را در چادرشبهایی میریزند و جلو موبدان میگذارند. چند «موبدیار» هم باشنده هستند. موبدان آغاز به اوستاخوانی میکنند، بیشتر هم سرودهایی از فروردین یشت میخوانند و بدینگونه، به لرک فرخندگی میدهند. سپس، موبدیاران چادرشبها را به کمر می‌بندند و لرک را میان مردم پخش میکنند. اگر کسی هم برآورد نیاز دارد در این روز آنرا میان مردم پخش میکند. این مراسم بدرستی گونه‌ای نیایش گروهی برای شادی روان درگذشتگان است. در یزد، این مراسم از ساعت٤ پس از نیمروز نوزدهم فروردین به گونه گسترده برگزار میشود، هرآینه در تهران به شوند بالا بودن کارهای روزانه مردم، همه نمیتوانند یکجا گرد هم آیند. از اینرو، مراسم چند سالی است که منسجم برگزار نمیشود و هر زرتشتی هر ساعتی از روز یاد شده که توانست، به دیدار آرامگاه درگذشته خود به کاخ فیروزه میرود.
*******************************
فروردینگان نام جشنی است از جشنهای ِماهانه که در آن، نام روز با نام ماه، همنام میگردد و چون همنام میگردد، پس،آنروز جشن است.
فروردینگان نخستین جشن ماهانه ی سال است که در آغاز بهار و پس از نوروز، نوروز بزرگ و سیزده بدر برگزار میشود. زیرا فروردین روز از ماه فروردین است.
این جشن در ماهی که سراسرش جشن است، در اوج شادی ِ مردمان ِ پهنه ی ایرانزمین از دید جغرافیایی و پهنه ی فرهنگ ِ ایرانی، در شادمانی ِ زاستار(طبیعت)، در بهار ِ شکوفه باران، به یاد ِرفتگان و شادی ِروان آنها، بر بستری از پاکیزه گی و با بوی خوش عود و کندر در آتش برگزار میشده و هم اکنون میشود.
گویی شادی و شادمانی از ویژه گیهای گوهری و سرشتی ِنیاکانمان بوده که اندوه را در سرای شان، هرگز جایی نبوده است.
بیگمان در همین جشن فروردینگان یا جشن فرودُگها، آنها را اندوه و سوگواری همراه نبوده و نیست. وانگه صحنه آرایی میکردند و میکنند تا آنانیکه زنده هستند به شادمانی بپردازند و در این شادمانی ِ بهاری، روان ِ رفتگان را با دود کردن چوب ِ معتر و آتش افروختن، به خانه های خویشان فرا خوانند تا در این بهار ِ شکوفه زار، در جمع ِشادمان ِخویشان ِ زنده گان، شاد گردند.
این جشن با همه ی کهنسالی و بارها و همواره با هجوم پیاپی بیگانگان ِ پاد(ضد) شادی و شادمانی، تاکنون به کوشش ِتلاشگران و ادامه دهندگان راستین نیاکانمان از هر غبار ِ فراموشی بیرون کشیده شده و در جای جای ِ جان ِجهان ِو ایرانزمین و در سرزمین نیک ایرانیان، پاک و پاکیزه به امروزیان سپرده شده است تا هرچه بالا بلندتر و زلال و شفافتر، بر بام ِ ایرانزمین در همه سو جشن گرفته شود.
برماست که امروزه، چنین جشن و جشنهایی در این ردیف را بدور از هیاهو و غوغا سالاران و واداده گان، که واگویی و برگزاری ِچنین جشنهایی را توهین به حافظه تاریخی قلمداد میکنند، هرچه با شکوه تر و هر بار، پر رونق تر برگزار کنیم. و راستی چه عبث گفتار، زشت پندار و قبیح کرداری است که کسانی پیدا میشوند که تکرار و واگویی ِاین جشنها را توهین به حافظه تاریخ برداشت میکنند هرآینه نمیدانند که هر یک از این جشنهای نیک و شاد بازگشتی است به تبار و بنیاد خویش.
آری:
در بهار قرار بر این است که همه چیز از نو آغاز گردد و تازه شود و تازه تر گردد. تازه شدنی جدید در کسوت ِزایشی نو، در همه سو و دید و باز دید ِهمگانی در هر سرای و هر جایی، چه بسا فراخوانی و بازدید از روانهای رفتگان. به همین نگرش است که باورمندان ِچنین جشنی، برای فراخوانی و پیشواز از روانهای پاک خویشان، خانه هاشان را از هر غباری پاکیزه میکنند و با آتش افروختن و بوی خوش پراکندن، روانها را ستایش میکنند.
چمار فروردین، فروهر و یا فروهر ها و ماه فروردین در واقع ماه فروهرها است و جشن ِ فروردینگان برای شادی و شادمانی فروهرها برگزار میشود. اینکه میگوییم برای شادی و شادمانی ِ فروهرها چنین جشنی برگزار میکردند، چمارش این است که نیاکان ِزرتشتی مان با اندوه و ناله و زاری را بیگانه بودند. از این روی به جای گریه و زاری بر آرمگاهشان، سفره ی جشن میگستردند و شادمانی میکردند.
بهار با همه ی زیبایی و شکوفایی اش با ماه فروردین که ماه فروهرها و یا روانهای پاک است، آغاز میشود و روزی نو از سال ِنو را با جشنی فراگیر در همه سوی ِسرزمین ایران، کران تا کران و در بیکران سرای ایران، بنام نوروز آغاز میکند تا با شادی و شادمانی به پیشباز جشن بزرگتری بنام نوروز بزرگ برویم که ابر مرد ِتاریخ ِو پیامدار و آموزگار نیک ایرانزمین با شناساندن اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک، دیده به این هستی باز میکند.
در همین اوج شادمانی و سرور بسر میبریم که جشن ِسبز ِسیزده بدر از راه میرسد و با عشقی بی همتا برای بیرون کردن ِهر آنچه که نامش اندوه است، به بیابان و چمنزار آغوش میگشایم و کوهسار و چشمه سار را شادابی میچینیم و در کنار جویبار، زیبایی زاستار را مینوشیم و شاداب میگردیم.
در حال و هوای جشن ِشاداب باران ِسبز ِ سیزده بدر بسر میبریم که با شادی و شادمانی بی همتا، نشمینگا همان را از هر غباری پاک میکنیم و با آتش افروختن و دود کردن چوبهای معتر، آمدن ِروان گذشته گانمان را به انتظار می نشینیم تا شادی و شادمانیمان را با آنها بخش کنیم. چنین است که در فروردین ماه جشن روان و یا فرودُگ را به یاد همه ی روانان برگزار میکنیم.
هر چند پنج روز آخر هر سال به فروهر ِدرگذشگان ویژگی دارد هرآینه فروردین روز از ماه فروردین، جشن روان و یا فرودُگ است که در سراسر ِ کهن دیار ِ ایران ِ باستان برگزار میشده و امروز زرتشتیان در چنین روزی بر آرمگاه درگذشتگان گرد هم میآیند و موبدان با جامه سپید اوستا میخوانند و برای شادی و شادمانی روان در گذشتگان، عود و کندر در آتش میسوزانند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک سر آرمگاهشان میگذارند.
زیرا باور نیاکان زرتشتی مان بر این بود که: همه ی آفریدگان، نخست به گونه فره وشی بودند. فره وشی گوهری مینویی است که از نوع گوهر اهورایی است - گوهری که اهورامزدا هم از آن است. سپس این فره وشیها گونه گیتایی به خود میگیرند. پس از درگذشت آدمی تصویر گیتایی یا سپهری فره وشی باقی میماند. به جهان فره وشی برمیگردد.
فروردینگان ِ شادمان ِ همه ی روانهای ِدرگذشتگان شاد باد.
(برگرفته شده از نوشتار دکتر فرهنگ مهر - دیدی نو از دینی کهن)
--------------------------
ششم فروردین: خرداد روز:
روز «امید»، روز «اسپیدا‌ نوشت» (آثارالباقیه، فصل نهم) یا روز نوروز بزرگ(این نام جدیدتر است). این روز از روزهای خجسته ایرانیان، همراه با شادی و آب‌پاشی، و آغاز سال نو در سالنامه سُـغدی و خوارزمی است. در متن پـهلوی «ماهِ فـروردین، روزِ خـرداد» رویدادهای بسیاری به این روز منسوب شده است؛ همچون: پیـدایی کیومـرث و هـوشنگ، روییدن مشی و مشیانه، تیـرانـدازی آرش شیواتیر، چیرگی سام نریمان بر اژدهاک، پیدایی دوباره شاه‌کیخسرو(از جاودانان در باورهای ایرانی) و همپُرسگی زرتشت با اهورامزدا. نام «روز امید»برای انتظار پیدایی دوباره کیخسرو و دیگر جاودانان و نجات‌بخشان(سوشیانتها)، به این روز داده شده است.
زرتشتیان ایران شاید از اینرو که این روز، روز آغاز پیامداری زرتشت و همپرسگی او با اهورامزدا است، در سالهای کنونی این روز را به نام زادروز زرتشت در شهرها و روستاهای ایران و جهان جشن میگیرند.
نام «اسپیدا نوشت»، از آیین نامه‌نویسی در این روز گرفته شده است که آگاهی بیشتری از آن در دست نیست. گمان میرود با پیامهای شادباش نوروزی در پیوند باشد.
دهم فروردین: آبان روز:
جشن «آبانگاه»، نخستین آبان‌روز سال و به نوشته «برهان قاطع»(جلد ۱ب۳) انجام جشنی به همین نام، همراه با آب‌پاشی و انتظار بارش باران.
سیزدهم فروردین: تیر روز:
جشن «سیزده‌بدر»، نخستین تیر‌روز سال و آغاز کشاورزی در سال نو. آیین‌ نخستین روز کشت‌و‌کار‌ با گرد‌آمدن در زمین کشتزار و آرزوی بارش باران و فرارسیدن سالی خوب و خرم.در سیستان در این روز به ستایش نیایشگاه بسیار کهن و پر رمز و راز «خواجه غلتان» در بالای کوه خواجه و در میانه دریاچه هامون میروند.(آخرین روز سال)
هفدهم فروردین: سروش روز:
هنگام جشن «سروشگان» یا جشن «هفده‌روز» در ستایش «سْـرَئوشَـه/ سروش»، ایزد پیام‌آور خداوند و نگاهبان «بیداری»؛ روز گرامیداشت «خروس» و به ویژه خروس سپید که از گرامی‌ترین جانوران در نزد ایرانیان بشمار میرفته و به سبب بانگ بامدادی، نماد سروش دانسته میشده است.
نوزدهم فروردین: فروردین روز:
جشن «فروردینگان»، جشن گرامیداشت فُـروهر/ فَروَهَر درگذشتگان.
(برگرفته از تارنمای آیین بهی)
بـرگــه: ایــرانـیـان زرتـشــتــی

 

محمد رشیدیان سیکه وندی بازدید : 84 یکشنبه 02 فروردین 1394 نظرات (0)

اوستایِ سال نو (نیایشِ آغازِ سال نو)

- به خشنودیِ اهورا مزدا -

تو را ای "اهورامزدا" می پرستم،
که قانونِ "اشا" را بنیاد نهادی،
آب‌ها و گیاهان و روشنایی را آفریدی،
کل جهان و همه نعمت‌ها را نیک آفریدی،
می ستاییم روانِ پهلوانان و مردان و زنانِ نیک اندیشی‌ که با وجدانِ نیک،
بر ضد بدی‌ها بر می‌‌خیزند،
می‌ ستاییم مردان و زنانِ نیک اندیش و جاودانه را که همواره با منشِ پاک
زندگی‌ میکنند و سود رسان هستند.
همان شود که آرزو کردیم...
بشود که از "اشون‌ها" باشیم. هما زور باشیم. هما زورِ کرفه کاران باشیم.
دور از "وناه" و "وناه کاران" باشیم.
هم کرفه یِ بسته کشتیان و نیکان و وهانِ هفت کشور زمین باشیم.
دیر زیویم. درست زیویم. شاد زیویم. تا زیویم به کامه زیویم.
گیتی‌ِ مان به کامه تن‌ باشد. مینو مان به کامه روان باشد.
هما زور باشیم. هما زورِ هما اشو باشیم.
اشم وهو...

امید محمدی بازدید : 644 جمعه 29 اسفند 1393 نظرات (0)

دلفان (دلفو) با وجود دوری از راه‌های تجاری، نظامی و بر کنار بودن از رویدادهای مهم تاریخی، از قدمت تاریخی کهنی برخوردار است. پروفسور "گدار" فرانسوی با اشاره به ترکیب مفرغهای یافت شده در ناحیه دلفان معتقد است که همین منطقه حد شمالی سرزمین کاسیان قبل از تصرف بابل بوده است.  کاسیتها اغلب فصول را در دشتهای مرتفع خاوه و الشتر به دامداری و پرورش اسب می گذراندند.
 بگفته "راولینسون" اراضی مرغوب و چمنزارهای دشت خاوه دلفان همان منطقه "نیسین یا نیسان"  که اسکندر مقدونی هنگام مسافرت از شوش به همدان از آنجا دیدن کرد.

    کاوشهای باستان شناس انگلیسی خانم "کلر گاف مید" در سال 1349 ش در منطقه "باباجان" دلفان قدمت تاریخ تمدن مردمان این ناحیه را به سده های 8 و 9 ق م میرساند. بر این اساس این منطقه که شامل یک تپه مرکزی و چندین تپه در شرق و غرب آن است چهار دوره تاریخی را تجربه کرده است: دوره پیش از تاریخ، دوره ماد، قرن هفتم و هشتم پیش از میلاد و هزاره سوم قبل از میلاد.

   از دیگر موقعیت های تاریخی منطقه، واقع شدن جنگ داریوش اول با بردیای دروغین "گئومات"است که در کتیبه بیستون "دژی سیکَ یَ اووَتیش" در آن ذکر شده که بسیاری عقیده دارند این نام همان دژ سیکوند(سیکه وند) چواری در دلفان لرستان است.

        دلفان سرزمین غارهای باستانی است که از سکونت چندین هزار ساله بشر در این دیار خبر میدهد. از جمله این غارها، غار پیردوستی یا غار اسب میباشد که متعلق به دوره پیش از تاریخ است.

    در تقسیمات پیش از اسلام دلفان جزو منطقه "پهله" و در دوره اسلامی نیز قسمتی از ایالت جبال و جزو ماه (قمر) کوفه بوده است .در قرن یازدهم این منطقه بنام خاوه (خاور زمین) مشهور بوده است. در سال 1312 ش محل کنونی شهر توسط شخص سرحددار نماینده حکومت وقت به عنوان مرکز بخش دلفان انتخاب گردید و این مساله در راستای تخت قاپو کردن عشایر توسط حکومت پهلوی بوده است.

دلفان دیار آواهای باستانی است. خاستگاه هوره، مور، گورانی و دنگ را باید در اعتقادات و باورها دینی قبل از اسلام جستجو کرد.مراسمات چمر، کتل کو و قیقاچ (سوارکاری همراه با تیراندازی) نیز در ایام غم و شادی، تسکین دل اهالیلکستان را موجب می شده است.

 

 

 

 

تپه های باستانی دلفان:

در پ‍‍ه‍ن‌ دش‍ت‌ س‍ب‍ز ش‍‍ه‍رس‍ت‍‍ان‌ دل‍ف‍‍ان‌گ‍ن‍ج‍ی‍ن‍ه های ‌ارزش‍م‍ن‍دی ‌از ‌ه‍وی‍ت‌ و م‍ی‍ر‌اث‌ ک‍‍ه‍ن‌ ‌ای‍ر‌ان‍‍ی‌ وجود دارد که سابقه تاریخی کهن این منطقه را نشان می دهد . وج‍ود ت‍پ‍ه‌ ‌ه‍‍ا‌ی‌ ب‍‍اس‍ت‍‍ان‍‍ی‌ ب‍‍اب‍‍اج‍‍ان ، س‍ی‍ک‍ون‍د(سیکه وند) چواری و ی‍‍ار‌آب‍‍اد ‌ه‍ر ک‍د‌ام‌ گ‍وی‍‍ا‌ی‌ بخشی از ت‍م‍دن‌ درخ‍ش‍‍ان‌ ‌ ‌ای‍ن‌ م‍ن‍طق‍ه ‌تاریخی کشورمان ‌اس‍ت‌ .
ت‍پ‍ه‌ ب‍‍اب‍‍اج‍‍ان‌ که  ش‍‍ه‍رت‌ ج‍‍ه‍‍ان‍‍ی‌ د‌ارد ب‍‍اش‍ک‍وه‌ خ‍‍اص‍‍ی‌ ق‍د ب‍ر‌اف‍ر‌اش‍ت‍ه‌ و ب‍ه‌ ‌ع‍ن‍و‌ان‌ ب‍زرگ‍ت‍ری‍ن‌ ت‍پ‍ه‌ ب‍‍اس‍ت‍‍ان‍‍ی‌ کشور خ‍ود ن‍م‍‍ای‍‍ی‌ م‍‍ی‌ ک‍ن‍د.نوع م‍‍ع‍م‍‍اری و ‌آث‍‍ار ب‍دس‍ت‌ ‌آم‍ده‌ ‌از این تپه باستانی پی‍ش‌ در‌آم‍د و م‍رج‍‍ع‌ مهمی در م‍ط‍ال‍‍ع‍‍ات‌ تم‍دن‌ ‌ای‍ر‌ان‌ زمین اس‍ت.
‌ای‍ن‌ م‍ح‍وطه‌ ب‍‍اس‍ت‍‍ان‍‍ی‌ که در ۵ ک‍ی‍ل‍وم‍ت‍ری ‌غ‍رب‌ ن‍ور‌آب‍‍اد م‍رک‍ز ش‍‍ه‍رس‍ت‍‍ان‌ دل‍ف‍‍ان‌ و‌اق‍‍ع‌ است،ب‍ر‌ای ن‍خ‍س‍ت‍ی‍ن‌ ب‍‍ار ت‍وس‍ط «گ‍ل‍رگ‍‍اف‌ م‍ی‍د» پژوهشگر د‌ان‍ش‍گ‍‍اه‌ ل‍ن‍دن‌ در ف‍‍اص‍ل‍ه‌ س‍‍ال‌ه‍‍ای ۱۳۴۴ ت‍‍ا ۱۳۴۷ م‍ورد ک‍‍اوش‌ ق‍ر‌ار گ‍رف‍ت‌ ک‍ه‌ از ‌ای‍ن کاوش نتایج درخشانی از تاریخ سرزمین ایران به دست آمد.
در ب‍ررسی‌های ‌اول‍ی‍ه‌ ت‍پ‍ه‌ باس‍ت‍‍ان‍‍ی‌ ب‍‍اب‍‍اج‍‍ان‌ دل‍ف‍‍ان‌ چ‍‍ه‍‍ار دوره‌ ت‍‍اری‍خ‍‍ی‌ و پ‍ی‍ش‌ ‌از ت‍‍اری‍خ، م‍رب‍وط ب‍ه‌ دوره‌ م‍‍اد و ‌ه‍خ‍‍ام‍ن‍ش‍‍ی‌، ق‍رن‌ ‌ه‍ش‍ت‍م‌ ت‍‍ا ن‍‍ه‍م‌ ‌ه‍ز‌اره‌ س‍وم‌ ق‍ب‍ل‌ ‌از م‍ی‍لاد ش‍ن‍‍اس‍‍ای‍‍ی‌ ش‍ده‌ ‌اس‍ت.
اشیای به دست آمده از این تپه آثار و بقایای تمدن مردمانی بوده که در سده هشتم و نهم پیش از میلاد در این بخش می‌زیسته‌اند. آنچه باعث شهرت جهانی این تپه باستانی شد، کشف قدیمی‌ترین آجرهای منقوش ایران، دراین منطقه است. این مجموعه منحصر بفرد، در بر‌گیرنده ۱۵ نقش متنوع در شکل‌های هندسی به رنگ‌های اخرایی و قهوه‌ای متعلق به قرن هشتم و نهم پیش از میلاد است.
تپه حمام که در ۲۵ کیلومتری دلفان و در روستای یارآباد واقع شده ارتفاع زیادی ندارد و مهم‌‌ترین محوطه‌ باستانی این منطقه به‌شمار می‌رود. وج‍ود ت‍پ‍ه‌ ‌ه‍‍ا‌ی‌ ب‍‍اس‍ت‍‍ان‍‍ی‌ ب‍‍اب‍‍اج‍‍ان ، س‍ی‍ک‍ون‍د و ی‍‍ار‌آب‍‍اد ‌ه‍ر ک‍د‌ام‌ گ‍وی‍‍ا‌ی‌ بخشی از ت‍م‍دن‌ درخ‍ش‍‍ان‌ ‌ ‌ای‍ن‌ م‍ن‍طق‍ه ‌تاریخی کشورمان ‌اس‍ت‌ .
ت‍پ‍ه‌ ب‍‍اباج‍‍ان‌ گ‍ن‍ج‍ی‍ن‍ه‌ ‌ا‌ی‌ ‌ارزش‍م‍ن‍د ‌از ‌ه‍وی‍ت‌ و م‍ی‍ر‌اث‌ ک‍‍ه‍ن‌ ‌ای‍ر‌ان‍‍ی‌ در پ‍‍ه‍ن‌ دش‍ت‌ س‍ب‍ز ش‍‍ه‍رس‍ت‍‍ان‌ دل‍ف‍‍ان‌، ب‍‍اش‍ک‍وه‌ خ‍‍اص‍‍ی‌ ق‍د ب‍ر‌اف‍ر‌اش‍ت‍ه‌ و ب‍ه‌ ‌ع‍ن‍و‌ان‌ ب‍زرگ‍ت‍ری‍ن‌ ت‍پ‍ه‌ ب‍‍اس‍ت‍‍ان‍‍ی‌ کشور خ‍ود ن‍م‍‍ای‍‍ی‌ م‍‍ی‌ ک‍ن‍د

.

                 جدول تپه های باستانی دلفان

نام

شهر

نام دوره

موضوع

تپه مقبره نوح نبی

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی-اسلامی

تپه

تپه سيد

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی

تپه

تپه کفراج

نورآباد_دلفان

تاريخی

تپه

تپه مردآويز

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی

تپه

تپه شهن آباد

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ

تپه

تپه حسن گاويار

نورآباد_دلفان

هزاره اول قبل از ميلاد

تپه

تپه ورشونه گلباغی

نورآباد_دلفان

نوسنگی-مفرغ-هزاره اول

تپه

تپه گلباغی

نورآباد_دلفان

نوسنگی-تاريخی

تپه

تپه چغاعلی آباد

نورآباد_دلفان

نوسنگی-مفرغ-پارتی

تپه

تپه باباجان

نورآباد_دلفان

مفرغ-آهن

تپه

تپه دوشه جا

نورآباد_دلفان

دوره های سنگ

تپه

تپه نعمت الهی

نورآباد_دلفان

نوسنگي بي سفال

تپه

تپه گوهرگوش

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی

تپه

تپه عبدالحسين

نورآباد_دلفان

دوره نوسنگی

تپه

تپه خرم چيا

نورآباد_دلفان

نوسنگی-مفرغ-آهنIII

تپه

تپه زليوا

نورآباد_دلفان

نوسنگی-مفرغ-پارتی

تپه

تپه چغاسيفل

نورآباد_دلفان

نوسنگی-مفرغ-آهنIII

تپه

تپه چغا کبود

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی

تپه

تپه ولی آبادکوله مرز

نورآباد_دلفان

تاريخی-اسلامی

تپه

تپه سيکوند

(سیکه وند)

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی-اسلامی

تپه

تپه نام چيا

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ

تپه

تپه مرادآبادنورعلی

نورآباد_دلفان

نامعلوم

تپه

تپه توبره ريزتنگ پری

نورآباد_دلفان

نامعلوم

تپه

غاراسب

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ

غار

تپه چيا غلامعلی

نورآباد_دلفان

نامعلوم

تپه

تپه چيابالاجو

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی

تپه

تپه حسن آبادسنجابی

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی-اسلامی

تپه

تپه قاسم آباد

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی

تپه

تپه پشت داريل

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ

تپه

تپه حسين - چياملاحسين

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی

تپه

تپه گندم بان - حبيب وند

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی-اسلامی

تپه

تپه مومن زمين

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ

تپه

چغا چمن

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی-اسلامی

تپه

تپه ايمان آباد پايين

نورآباد_دلفان

آهن-پارت-اسلامی

تپه

تپه پاچيا

نورآباد_دلفان

نوسنگی-مفرغ

تپه

تپه گنبد ميران بيگ - گمه ميرومبگ

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی

تپه

تپه هزار منی

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی

تپه

تپه سراب احمدوند نور علی

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ

تپه

تپه چيا خسرو خانی

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی

تپه

تپه ريسه

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی

تپه

تپه زالی دوآب

نورآباد_دلفان

نوسنگی-آهن-اسلامی

تپه

محوطه باستانی دره ديمه

نورآباد_دلفان

نوسنگی-پيش از تاريخ-تاريخی

محوطه

تپه چيا موره

نورآباد_دلفان

نوسنگی-آهن-اسلامی

تپه

تپه توپخانه-2

نورآباد_دلفان

پيش از تاريخ-تاريخی-اسلامی

تپه

تپه چيا نظام

نورآباد_دلفان

مس و سنگ تا اوايل اسلامی

تپه

 

 

قبرهای گبری

یکی از آثاری که گواه قدمت این منطقه است قبرهای گبری است . گبر یعنی غیر مسلمان و به کسانی که غیر مسلمان بوده اند اطلاق می شده است. گبریان دین زرتشت داشتند. این نوع قبرها دارای شکل های متنوعی هستند. قبر زن ها گرد و مدور بوده است و قبر مردها به صورت مستطیل بوده و قبر بچه ها به صورت مثلث بوده است. بعضی ها را نیز در خمره میگذاشتند.در تمام قبرهای گبری حداقل یک کاسه آب و یک کاسه غذا گذاشته میشده است که کسی که می میرد از تشنگی و گرسنگی عذاب نکشد.
دربسیاری از قبرهای گبری لوازم مورد نیاز فرد نیز گذاشته می شده است که بستگی به پول داری یا بی پول بودن مرده داشته است .

مردگان پول دار ظروف طلا و اجناسی مانند شمشیر زره و خیلی چیزهای دیگر به همراه دارند ولی مردگان بی پول و بی بضاعت اموال کمتری با خود به همراه دارند یا اموال آنها از فلزات ارزشمند نیست.اکثر گورستان ها در سینه کشی ها و کنار رودخانه ها میباشد. دربسیاری از قبرستانها یک چهارطاقی  میباشد که نشان میدهد در میان آن چهار طاقی شخص مهمی فوت کرده است و اکثرا دارای اموال می باشند.
در ایران قبرهای یهودی نیز بسیار است که نوع قرار گرفتن سنگ آنها متفاوت است و میتوان از روی سنگ قبر فهمید که این قبر متعلق به یک یهودی است.(سنگ قبر یهودیان دارای فلش است).
 
شخصیت هایی را که درتابوت آنها طلا یا نقره یاسنگ یشم می گذاشتند همیشه در عمق بالای بیست متر دفن میکردند. و در عمق کم اینکار انجام نمی شد. برای این جنازه ها حتماٌ اطاقی از ساروج درست می کردندو آن را آن قدر پایین می بردند که از گزند جانوران خاک به دور باشد و همچنین دزدان نتوانند گزندی به جنازه و اموال آن بزنند. در کنار این جنازه ها حتماٌ اموال فراوان وجود دارد و کنیزان و نوکران آنها را نیز با جنازه اربابشان زنده به گور میکردند.

نوع دیگر قبرها قبر پیغمبری است که اگر شما آن را بشکافید هیچ چیزی درون آن یافت نمی شود نه جنازه نه اموال. این قبرها چند پوش هستند و تازه از قبر راهی دارد برای جایی دیگر که جنازه و اموال آن در آنجا هست.
قبرهایی نیز وجود دارد که به صورت ایستاده است. این قبرها متعلق به یک سری ازایرانیان است که معتقد بودند آنها را باید ایستاده به خاک سپرد.

یک نوع قبر هم داریم که به آن قبر دخمه ای گفته میشود که نمونه آن در تخت رستم پیدا شده است.
جنازه قبرهای خمره ای همیشه به صورت نشسته بوده است و جنازه آنها را به صورت نشسته در خمره می گذاشتند و دفن می کردند. در گذشته گورستان های دسته جمعی نیز وجود داشته که متعلق به افراد مریض بوده است. در جاهایی که وبا یا طاعون می آمده جنازه افراد را به صورت دسته جمعی دفن میکردند.
راه باستانی گاوشمار راه باستانی «تنگ گاوشمار» نیز اهمیت تاریخی، اقتصادی و فرهنگی این دیار را در گذشته‌های دور نشان می‌دهد. این راه بخشی از راه باستانی شاهی محسوب می‌شود که در گذشته ارتباط همدان و شوش پایتخت تابستانی و زمستانی هخامنشیان را میسر می‌کرده است. طول این جاده در این قسمت ۶ کیلومتر و عرض آن ۴ تا ۷ متر است که با استفاده از سنگ‌های پاک تراش به رنگ خاکستری تیره نماسازی شده است.

جاذبه های گردشگری

ازجاذبه های گردشگری این شهرستان دامنه های سرسبز کوههای سر به فلک کشیده گرین،چغادزدان،سرکشتی و بزکن، رودخانه های خروشان گیزه رود، رضاویس و بادآور، دشتهای سرسبز خاوه و چواری، سراب های نیاز،دولیسگان،قمش،کل خانی،تیمور و پیردوستی و جنگلهای سرسبز جنوب و جنوب غرب دلفان را می توان نام برد.

مهمترین جاذبه های تاریخی- مذهبی این شهرستان بقاع متبرکه امام زاده ابراهیم از نوادگان امام موسی کاظم، معروف به "بابا بزرگ" در 60 کیلومتری غرب نورآباد و امام زاده پیرمحمد از نوادگان حضرت زین العابدین در 54 کیلومتری جنوب شهر نورآباد میباشد. محیط سرسبز و جنگلی در اطراف این اماکن مذهبی جذابیت های بالایی ایجاد نموده است.

چ‍ش‍م‍ه‌ ‌آب‌ م‍‍ع‍دن‍‍ی‌ گ‍رم‍‍اب‍ه‌ یا چشمه آبگرم دلفان ت‍ن‍‍ه‍‍ا چ‍ش‍م‍ه‌ ‌آب‌ م‍‍ع‍دن‍‍ی‌ دل‍ف‍‍ان‌ ‌اس‍ت‌ ک‍ه‌ ب‍‍ا د‌اش‍ت‍ن‌ خ‍و‌اص‌ طب‍‍ی‌ ، ‌ال‍ت‍ی‍‍ام‌ ب‍خ‍ش‌ بسیاری از ب‍ی‍م‍‍اریهاس‍ت.
‌ای‍ن‌ چ‍ش‍م‍ه‌ در ۶۰ ک‍ی‍ل‍وم‍ت‍ر‌ی‌ ‌غ‍رب‌ ش‍‍ه‍رس‍ت‍‍ان‌ دل‍ف‍‍ان‌ و درح‍د ت‍لاق‍‍ی‌ س‍ه‌ رودخ‍‍ان‍ه‌ گ‍‍ام‍‍اس‍ی‍‍اب‌ ، گ‍ی‍ره‌ رود ، س‍ی‍م‍ره و درون یکی از زیباترین تنگه های ایران ‌ ق‍ر‌ار گ‍رف‍ت‍ه‌ ‌اس‍ت‌. و همچنین وجود چشمه سارهای متعدد در دامنه های کوه ها و حتی ارتفاعات این شهرستان که سبب ایجاد آبشارهای زیبایی چون "گاویار" در ارتفاعات بزکن، "سیله" در ارتفاعات مامن کوه، "قمش" در ارتفاعات منگاول و "داله لان" در ارتفاعات مهراب کوه شده است، بر زیبایی هرچه تمام تر این شهرستان افزوده است

گرچه جای جای خاک این مرز و بوم دارای جاذبه های باستان شناسی است لیکن بطور عمده میتوان به قلعه سه طبقه خاکی "کفراج" در خاوه (محل سلطنت ساسانیان)، قلعه "سلاسل" در محل قلایی، قلعه سه طبقه "ورمشان" در حسن گاودار، قلعه دو طبقه "سرابگر" در اتیوند، قلعه دو طبقه معروف "گندم بان" در تپه جمشیدی، قلعه سه طبقه موسوم به "چغا موین" در دولیسگان و آثار باستانی متعددی در کاکاوند و مهراب کوه اشاره کرد.

ر‌اه‌ ب‍‍اس‍ت‍‍ان‍‍ی‌ گ‍‍اش‍م‍‍ار  ی‍ک‍‍ی دیگر‌ ‌از ج‍‍اذب‍ه‌ ‌ه‍‍ا‌ی‌ ت‍‍اری‍خ‍‍ی‌ ش‍‍ه‍رس‍ت‍‍ان‌ دل‍ف‍‍ان است که در۶۰ ک‍ی‍ل‍وم‍ت‍ر‌ی‌ ج‍ن‍وب‌ ‌غ‍رب‍‍ی‌ ن‍ور‌آب‍‍اد م‍رک‍ز ش‍‍ه‍رس‍ت‍‍ان‌ دل‍ف‍‍ان‌ ق‍ر‌ار د‌ارد.
این اثر تاریخی ب‍ه‌ ‌ع‍ن‍و‌ان‌ ی‍ک‍‍ی‌ ‌از ج‍‍اذب‍ه‌ ‌ه‍‍ا‌ی‌ ت‍‍اری‍خ‍‍ی‌ ش‍‍ه‍رس‍ت‍‍ان‌ دل‍ف‍‍ان‌ ل‍رس‍ت‍‍ان‌ ، ‌ا‌ه‍م‍ی‍ت‌ ت‍‍اری‍خ‍‍ی‌ و ‌اق‍ت‍ص‍‍اد‌ی‌ ‌ای‍ن‌ م‍ن‍طق‍ه‌ ر‌ا در گ‍ذش‍ت‍ه‌ دور ب‍ی‍‍ان‌ م‍‍ی‌ ک‍ند.
‌ای‍ن‌ ر‌اه‌ ب‍‍اس‍ت‍‍ان‍‍ی‌ ی‍ک‍‍ی‌ ‌از ر‌ا‌ه‍‍ه‍‍ا‌ی‌ ارتباطی ‌ای‍ر‌ان‌ باستان ‌اس‍ت‌ و ب‍خ‍ش‍‍ی‌ ‌از ر‌اه‌ ش‍‍ا‌ه‍‍ی‌ م‍‍ع‍روف‌ ب‍ی‍ن‌ ‌ه‍م‍د‌ان‌ و ش‍وش‌ ب‍وده‌ ک‍ه‌ در گ‍ذش‍ت‍ه‌ دور ‌ارت‍ب‍‍اط میان دو پ‍‍ای‍ت‍خ‍ت‌ زم‍س‍ت‍‍ان‍‍ی‌ و ت‍‍اب‍س‍ت‍‍ان‍‍ی‌ ‌ه‍خ‍‍ام‍ن‍ش‍ی‍‍ان‌ ر‌ا برقرار م‍‍ی‌ ک‍رده است.
دل‍ف‍‍ان‌ ‌ه‍م‍چ‍ن‍ی‍ن‌ س‍رزم‍ی‍ن‌ ‌غ‍‍ار‌ه‍‍ا‌ی‌ ب‍‍اس‍ت‍‍ان‍‍ی‌ ‌اس‍ت‌ ک‍ه‌ ‌از س‍ک‍ون‍ت‌ چ‍ن‍دی‍ن‌ ‌ه‍ز‌ار س‍‍ال‍ه‌ ب‍ش‍ر در ‌ای‍ن‌ دی‍‍ار خ‍ب‍ر م‍‍ی‌ د‌ه‍د،‌ ‌از ج‍م‍ل‍ه‌ ‌ای‍ن‌ ‌غ‍‍ار‌ه‍‍ا م‍‍ی‌ ت‍و‌ان‌ ب‍ه‌ ‌غ‍‍ار پ‍ی‍ر دوس‍ت‍‍ی‌ ک‍ه‌ در ۲۰ ک‍ی‍ل‍وم‍ت‍ر‌ی‌ ش‍م‍‍ال‌ ‌غ‍رب‍‍ی‌ ن‍ور‌آب‍‍اد و‌اق‍‍ع‌ ش‍ده،‌ ‌اش‍‍اره‌ ک‍رد.

بقاع متبرکه :

بقاع شاویسقلی، حسن گایار ،نونوی (نوح نبی ) و  امامزاده ابراهیم از اماکن متبرکه این شهرستان است .

امامزاده ابراهیم از فرزندان حضرت موسی بن جعفراست. مقبره وی در دره‌ های رشته کوه های زاگرس در استان لرستان و در شهرستان دلفان قرار دارد. امامزاده ابراهیم در نزد مردم لرستان به بابای بزرگ نیز معروف است لفظ بابا در لرستان به برزگان و پیران قابل احترام گفته می‌شود و از این جهت این امامزاده برای مردم لرستان به خصوص اهالی شهرستان دلفان و شهرستان کوهدشت از احترام بسیار بالایی برخوردار است.
گنبد و تزئینات داخلی مقبره امامزاده ابراهیم به صورت کامل
آجر کاری است و بیشتر تزئینات بنا به سبک معماری قرن هفتم و معماری دوره قاجار شباهت دارد. ساختمان مقبره هشت ضلعی بوده و درب ورودی آن رو به شمال است. نحوه کلی ساخت و معماری مقبره را می توان با معماری دوران صفویه مقایسه کرد.



سراب های دلفان  :

نیاز،دولیسگان،قمش،کل خانی،تیمور ، پیردوستی و غسلگه

 

امید محمدی بازدید : 181 جمعه 29 اسفند 1393 نظرات (0)

ترانەای کهن مربوط به دوران "کریم خان زند" که سینه به سینه نقل شده تا به روزگار امروز رسیده است:


مال و  بنه  بار  کرد          ارای    گرمه      سیر

 

ته لمیتت   رنگین             شئ مشیرت    لازین

 

هئ    هئ     لاینه         شاه      کریم    خانه

 

نوژی  نوخه    گائینه         هی      هی      لاینه

 

                       ***

 

ایواره   دیمت                کاشکای  نه  یامه ت

 

نیشونم      دایته              گوشه ئ     قیامه ت

 

هئ  هئ       لاینه          شاه   کریم     خانه

 

                      ***

 

وه لله یه پریمونه            الا کزده(؟) وه ی بانه

 

ته ز  ئه ی رونه             بچوو  ئه ی    شونه

 

هئ   هئ   لاینه             نوژی   نوخه   گائینه

 

                      *********

 

بار و بنه ی سفر را به مقصد گرمسیر بسته ای

 

تلمیتت زیباست و شمشیرت را بر کنار زین بسته ای

 

                        ***

 

غروب ترا دیدم ای کاش نمی دیدمت

 

گوشه ای از قیامت را نشانم دادی(با دیدن تو قیامتی در وجودم بر پا شد)

 

                       ***

 

به خدا قسم که این پری روی ماست که در این بالا خانه دارد؟

 

ای خستگی  از   رانهایم   بدر آی و به شانه ام برو

امید محمدی بازدید : 328 جمعه 29 اسفند 1393 نظرات (0)

آداب و رسوم
     از آنجا كه این قوم یکی از اقوام اصیل ایرانی است به همین خاطر با خیلی ازآداب دیگر اقوام اشتراکاتی دارد. از جمله عيد نوروز، چهارشنبه سوري، اعیاد مذهبی. علاوه بر اشتراكات مذكور آنها رسوم خاص خود را نيز دارند .که البته با تاثیر شهرنشینی ومدرنیته کم رنگ شده اند.به عنوان مثال  مراسم عزاداري (پرس يا چمر) و مراسم عروسي ، شب نشینی وفال چهل سرور، فال شب شنبه(شوشمه) ، شو چله و مراسم های کامریجان درمیان اهل حق و ....

  

مراسم عزاداری

  پديده مرگ در ميان لك‌ها اهميت زيادي دارد. همه اقوام، دوستان و آشنايان به بالين فرد در حال احتضار دعوت مي‌شوند تا وي به راحتي مرحله گذر به جهان ابدي را طي كند. بعد از مرگ تمام طوايف و آشنايان براي مراسم خاكسپاري (سرلش) دعوت مي‌شوند، اكثر افراد اين دعوت را مي‌پذيرند. اغلب بيش از آن تعدادي كه دعوت مي‌شوند در اين مراسم حضور مي‌يابند. در اين مرحله مراسم بزرگي براي متوفي برگزار مي‌شود هر چند كه ممكن است برخي اين مراسم را اتلاف وقت و سرمايه تلقي كنند، اما بنظر مي‌رسد كه چنين نيست چرا كه اولا اين مراسم همبستگي اجتماعي را دوباره تحكيم مي‌بخشد و دوم اينكه بازماندگان متوفي به راحتي با مرگ عزيز از دست رفته‌شان كنار مي‌آيند. دراین مراسم زنان مویه سرایی می کنندکه درزبان لکی مور گفته می شود. مور از سرودهای شناخته شده قوم لک میباشد. البته این سرود منحصر به مردمان این قوم نبوده کما آنکه شاهد خواندن مور توسط مردمان کرد جنوبی هم هستیم مردمانی مانند ایلامی ها و مردم کرمانشاهان.

ویژگی بارز مور، غمگین بودن و دلتنگی آن است. این سرود کهن در بیشتر مواقع دلتنگی همنشین و همدم مردان و زنان قوم لک است. همنشین و همدمی که هیچ گاه آنان را تنها نمیگذارد و از همان روز توسط این مردمان در گوششان زمزمه شده و تا مرگشان بر زبانهایشان جاری است.

    
    مراسم ازدواج
     مراسم عروسي در ميان تمام رده‌ها و گروههاي اجتماعي يكسان برگزار مي‌شود تنها تفاوت قابل مشاهده تعداد مهمانان دعوت شده به اين مراسم است.
    لك‌ها عموما به اين مراسم اعتقاد زيادي دارند و آنها را به شيوه‌اي آييني و باشكوه برگزار مي‌كنند. آنها در مراسم عزا هيچ عنصر مدرني را نپذيرفتند اما در مراسم ازدواج برخي عناصر مدرن را در كنار عناصر قديمي جاي دادند. از جمله عناصر مدرني كه در عروسي لك‌ها وجود دارد ساز ارگ به جاي سرنا و دهل، لباس عروس به جاي گلوني، دوربين فيلمبرداري، آرايش عروس و استفاده از ماشين‌هاي جديد به جاي اسب است. از جمله عناصر قديمي كه در مراسم ازدواج لك‌ها هنوز باقي است مي‌توان از رسم‌هاي متعدد، موسيقي، لباس زنان و رقص‌هاي لكي نام برد. رسم‌هاي متعددي كه در مراسم عروسي وجود دارند از قرار ذيل‌اند:
    الف) شيربها و (خلات(هديه‌اي است كه از جانب داماد به يكي از اقوام خانواده عروس داده مي‌شود)

     ب) عروس و داماد هنگام عقد دور عقدنامه مي‌چرخند و اين يك رسم قديمي است.
     ج) هنگام عزيمت عروس از خانه پدري مقداري نان خشك به همراه يك دستمال ابريشم به كمر وي مي‌بندند (اين رسم نزد همگان اجرا مي‌شود در زمان قديم تصور اين بوده است كه عروس با رسيدن به خانه جديد ممكن است كه گرسنه باشد و نتواند گرسنگي خود را بيان كند. بنابراين غذاي مذكور براي رفع گرسنگي وي بوده است. مضاف بر اين نشانه روزي رساني و بركت نيز بوده است.) علاوه بر اين خانواده داماد با آوردن عروس بايد يك شي هر چند ناچيز (مثلا در حد يك نعلبكي و گاهي بيشتر) را از خانواده عروس همراه خود بياورند. اين رسم نزد لك‌ها عموميت دارد اما براي كاكاوندي‌ها و كوليوندها كاملا حيثيتي است.
  
    ح) خانواده داماد با اسپند دود كردن به پيشواز عروس مي‌روند.وقربانی می کنند و عروس نيز بايد از روي (قرباني) رد شود و ذره‌اي از لباس عروس را به خون آن آغشته كند.
    و) خانواده داماد با وجود غذاهاي متعدد كه در مراسم عروسي تهيه مي‌شود يك غذاي محلي به نام (گنم روين( )اين غذا بسيار قديمي است و معمولا براي عروس مي‌برند.
    پسته و گردوي كوبيده شده را با خرما و گندم قاطي مي‌كنند و به آن روغن حيواني اضافه مي‌كنند. وجود اين غذا در عروسي ضروري و خوردن يك قاشق آن نمادين است) را نيز تهيه مي‌كنند و شركت كنندگان در عروسي منتظر مي‌مانند تا حتي اگر به اندازه يك قاشق هم كه شده از اين غذا بخورند.

علاوه بر رسوم مذكور، رقص‌هاي مراسم ازدواج كاملا محلي‌اند مانند شله‌شله، سوار سوار، فتاپاشاي، سملي سما، گريان و دوپا... اين رقص‌ها هر كدام با آواز و مقام موسيقي خاص خود اجرا مي‌شود.
     پوشش زنان در مراسم ازدواج كاملا محلي و خاص است. اين لباس (كراس) نام دارد و اكثر زنان آن را مي‌پوشند. مراسم عروسي حتما در يك فضاي باز يا بسيار وسيع برگزار مي‌شود و تمايزي بين زنان و مردان وجود ندارد. روي هم رفته عليرغم حضور عناصر مدرن همچنان هويت لكي در اين مراسم حفظ شده است. نوعي همنشيني عناصر عام (جهاني) و خاص(محلي) در اين مراسم ديده مي‌شود.
    برخي رسم‌هاي كهن عليرغم غيرواقعي بودنشان همچنان از حيث معنايي و هويتي برخوردارند و اين يكي از عناصر اصلي هويت قومي است.

نودنانه:

به محض آنکه اولین دندان دردهان نوزاد دیده می شود پدرومادر موظفندجشن (نودنانه)برای او برگزار کنند.که این جشن خانوادگی بوده ووالدین کودک بایستی حیوانی را ذبح کرده  ومقداری از گوشت کباب شده را به کودک می دهند تا بجود زیرا معتقدند کودک با درآمدن اولین دندانش نیاز روحی وجسمی به جویدن وپاره کردن پیدا می کند که دراین رابطه روده کباب شده گوسفند وبز را برای این منظور مناسب می دانند.

نافه برانه:

یکی از رسوم رایج درمیان ایلات وعشایر منطقه لکستان رسم (نافه برانه) یا به تععبیرامروزی تر پیوند زناشویی از روز اول تولد است.دراین رسم با متولد شدن نوزادی که دختر باشد یکی از زنان فامیل هنگام بریدن ناف نوزاد پیمان می بندند که این دختر برای فلان پسر در نظر بگیرند.با پذیرش این شرط از طرف پدر ومادرنوزاد آن دختر از آن پس نامزد(دستگیران) فرد مورد نظر است وزمانی که به سن ازدواج رسیدند آن دو به عقد همدیگر در می آورند واگر به دلایلی به همدیگر نرسیدند از حیث اخلاقی این رسم در بین مردم منطقه محترم شمرده می شود وهمگی به آن احترام می گذارند.وبا بستن این پیمان دختر وپسر حق وحقوقی بر یکدیگر دارند.

زبان باز کردن کودک:

زمانی که کودک می خواهد زبان باز کند والدین او مکلفند چند دانه قند سوراخ دار را به نخی آویزان کرده وبه گردن طفل بیندازندکه کودک به شیرینی قند زبان باز کند.وبراین باورند که شیرین بودن دهان طفل دراوان شروع به صحبت کردن باعث می شود که اوبرای همیشه با مردم شیرین صحبت کند وهیچگاه زبانی به تلخی نخواهد گشود.


 نوروز
گستردگي رسوم و خصلتهاي فرهنگي لک
 ها به مرور در همهمه زندگي شهري رو به فراموشي و برخي ديگر كمرنگ شده است .
جشن نوروز در ميان لک ها با آيين ها و مراسم گوناگوني برپا مي شودكه عبارتند از:

سر خاك:( جشن فرودگان:پنج شنبه آخر سال:فرودگان بازگشت فروهر( مردگان)است. آرياييـان باستان بر اين باور بودندكه فروهر(مردگان)در روز پنج شنبه ي آخرسال براي ديدن خانمان وكسان خود به زمين باز مي گردند.در كتـاب السماءالعالم ص19 آمده است:در نوروز خداوند از بندگان پيمان گرفت تا اورا پرستش كنند وبراي او شريك قائل نشوندوبه آيين فرستادگانش درآيند ودستوراتش را بپذيرندواجرا كنند.)پنجشنبه اخر سال مردم به زيارت اهل قبور مي روند پخش حلوا خرما و....ازحسنات رايج اين روز است عقيده عمومي بر اين است كه با اين عمل موجبات امرزش مردگان را فراهم مي اورند و ياد مرگ را همواره در خود زنده نگه مي دارند.اين مراسم در عرف محل «سر خاك.» ناميده مي شود .
بان باجه يا شال انداختن : در مناطق لک ها افراد بالاي بام خانه رفته وبه ميمنت سالي خوش و پر بركت شالي را از باجه كه سوراخي براي تهويه هوا در ساختمانهاي قديمي بود مي انداختند معمولاً به گوشه شال اينان مقداري شيريني و آجيل يا پول به عنوان هديه توسط صاحب خانه بسته مي شد و شال اندازان بدون مشخص كردن هويت خويش به خانه فرد ديگري مي رفتند .
آخر چوار شممه:(چهارشنبه سوري) :از ديگر مراسم كهن لک ها كه در مناطق لک نشين به آن مي پردازند، « آخر چوار شممه » است كه در غروب آخرين سه شنبه سال و در شب چهارشنبه انجام مي شود . به اين منظور خار ، بوته ، گون و كاه جمع آوري مي شد و با درست كردن پشته هايي كه معمولاً(در لهجه محلي كوما مي گفتند) رو به سمت قبله مي نهادند و سپس آتش زدن آنها ، از روي آتش مي پريدند و هنگام پريدن با خوشحالي مي خواندند( سرخی تونه مه زردی منه تو).

فال گوش ايستادن:شب چهارشنبه سوري افراد به ويژه زنان و جوانان دم بخت به در منازل يا پشت بام ها رفته وبا دقت به حرفهاي افراد خانواده گوش ميدادند اگرموضوع سخنان اهل خانه جالب بود آن را به فال نيك ميگيرند وگرنه نيت خود رابه فال بد تعبير ميكنند.

عيدانه سه نن وعیدانه دایین:(عيدي گرفتن وعیدی دادن): رسم بر اين است كه بزرگان فاميل ، برادر به خواهر و پدر به اعضاي خانواده عيدي ميدهد رسم بردن عيدي يك روز يا دو روز قبل از سال تحويل بوده است به اين صورت كه براي فاميل هاي نزديك از لحاظ مسافت يك جعبه شيريني همراه عيدي كه ممكن است نقدي يا جنسي باشد را در يك سيني قرار ميدادند ويك پارچه قرمز بر روي آن مي كشيدند و فرزند كوچك خانواده اين عيدي را براي عمه يا خاله و...... ميبرد واز آنها يك جفت جوراب يا مقداري پول بعنوان عيدي (كه در لهجه محلي به آن جي عيدانه مي گويند.) دريافت ميكرد.
سِزه
 مو ده ر:در اين روز مانند سایر اقوام لک ها به تفريح و شادي مپردازند . وسبزه ای که برای سفره عید آماده کرده بودند را با خود می برند ودر آب جاری می اندازند.وبه تعداد افراد خانواده سبزه گره می زنند.

 شو چله:از مراسم كهن لک ها است  كه هم از منزلت خاصي برخوردار است . شب اول دي ماه هر سال را اهل خانواده و خويشان و گاه همسايه ها گردهم مي آيند تا آيين شب چله را برگزار نمايند براي مراسم شب چله ، معمولاً خوردني ها و تنقلات و آجيل زيادي فراهم مي آورند . هندوانه به سفره اين شب رنگ و بوي ديگري مي بخشد و به قولي اگر هر كس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگي نمي كند.

فال شوشمه(شب شنبه):

این فال زمانی انجام می گیرد که می خواهی از نتیجه وعاقبت کاری مطلع شوی  ودر زمان مشخصی هم باید انجام گیرد. روش انجام آن نیز بدینصورت است که در زمان جمعه شب یا شب شنبه با نیت گرفتن واستمداداز خداوند که نیت مورد نظر عاقبت خوبی دارد وانجام می گیرد یا نه واز میان افرادحاضر درجمع بدون اینکه کسی متوجه شود یکنفرراکه ساکت تر وکم حرف تر ازبقیه است انتخاب می نمایی وازخداوند می خواهی که نتیجه نیت مورد نظر را از زبان فرد موردنظرانتخاب شده بشنوی ومنتظر می مانی تا آن فرد مطلبی به زبان بیاورد .که جواب خودرا باید با تحلیل مطلبی که به زبان رانده شده دریابی.

 وتوجیه علمی آن نیز برمی گرددبه استفاده از نیروی روح وارسال امواج فکری والقاء به فرد انتخاب شده وکمک گرفتن از نیروی روح است جهت آگاهی از عاقبت انجام یک کار.

چهل سرور:

یک نوع فال دسته جمعی است که با یک عدد تسبیح انجام می گیرد.و باید صاحب فال با خلوص نیت از خداوند متعال طلب نماید که اورا از عاقبت نیتی که دارد توسط این فال مطلع نماید.

برای انجام این فال چند نفر ترجیحا فرد باشند گرد هم جمع می شوند وتوسط صاحب فال ویا کس دیگری یک عدد تسبیح راکه چهل دانه تسبیح ازآن جداومشخص شده است به دور از چشم جمع نگه دارد.وبه ترتیب توسط جمع اشعاری را که به زبان لکی وبه همین نام چهل سرور مشهور است به صورت تصادفی می گویند وبه تعداد هر یک بیت شعری که گفته می شود بایدیک دانه تسبیح سوا شود.البته ابتدای فال با صلوات وسه بارذکر یا بابای بزرگ شروع می گردد.درآخرکه چهلمین بیت شعر گفته شد کسی که تسبیح در دست اوست اعلام می کند که فال همین بیت آخری است وبا تفسیر آن بیت شعر صاحب فال را راهنمایی می کنند.

 

امید محمدی بازدید : 73 پنجشنبه 28 اسفند 1393 نظرات (0)

باستان‌شناسان براین باورند که سومریان دارای دین پگانی بوده‌اند. مردمان آن اعصار مانند ایلامیان، هورییان، کاسی‌ها، اورارتوها و... همه چندخدایی بوده اند. ذکر این نکته لازم است که پگانیسم سومریان با نوع پگانیسم اکدیان وآشوریان فرق اساسی داشته‌است.

علاوه بر خدایگان مجزایی که مختص هر شهر سومری بوده‌است سه رب‌النوع مشترک نیزداشته‌اند:

۱- آنو – فرمانروای آسمانها

۲- بئل – خدای زمین

۳- اِآ – خدای دره عمیق

خدایان مذکور الهه روح‌های پاک ونجیب بودند وسومریان برای در امان ماندن از ارواح خبیث، دعفریت و دیو قربانی نموده و نذرونیاز می‌کردند. به بیان دیگر ایشان به مثابه تعلیمات پسین دین زرتشت به دو نیروی خیر وشر اعتقاد داشتند، آنها به روح و غلبه نهایی خیر بر شر اعتقاد داشته و برای در امان ماندن از شر، قربانی می‌کردند. بعضی از خدایان دارای همسر بودند و بسیاری از رب‌النوع‌ها نیز دارای پدری از جنس خدا بودند.

از نظر سومریان، خداوندان نیز چون انسان دارای غضب، شهوت، سنگ دلی، عشق، نفرت و سایر صفات بودند و خادمان دینی سومری نیز ارج و قرب فراوانی در توده‌های مردم داشتند.

ملوک سومرپیشوای دین هم بودند و خود را قائم مقام و کاهن اعظم خداوند شهر خویش میخواندند و بیشتر دارائی خود را صرف ساختن معابد وی میکردند و تا میتوانستند عبادتگاه را بزرگ و زیبا میساختند.

سومریان اعتقاد داشتند که خدایان نیز چون شاهان زندگی توام با رفاه و آسایش دارند به این دلیل عبادتگاهایشان را مزین به اشیای قیمتی و جواهرات و وسایل زینتی می‌کردند.

سومریان معتقد به سرزمینی پاک و مقدس به نام دیلمون (Dilmun) بودند که مظهر روشنایی و پاکی و سلامتی بود. باغ مقدس که خدایان در آن زندگی می‌کردند. آنچه برای زنده ماندن این باغ لازم بود آب تازه بود که اوتو (Utu) خدای خورشید باید از زمین به آن باغ مقدس بیاورد.

آنان بزرگِ شهر را “پاتئسی” می‌نامیدند و اعتقاد داشتند که او به نیابت از خدایان به رتق وفتق امور شهر می‌پردازد.

امید محمدی بازدید : 1148 چهارشنبه 27 اسفند 1393 نظرات (0)

نـیـا را هـمـی بـود آیـیـن و کـیـش
پـرسـتـیــدن ایــزدی بــود بـیــش

نـگـویـی کـه آتـش پـرسـتـان بُـدنـد
پــرستـنــده پــاک یــزدان بُــدنــد

بـــدان گَــه بُـــدی آتـــش خــوبــرنـــگ
چـو مـر تـازیـان راسـت مـحـراب سـنـگ.
(فـردوسـی تـوسـی)
*********************
بـرخـیــز و بـرافــروز هـلا قـبـلـه زرتـشــت
بـنـشـیـن و بـرافـکـن شـکـم قـاقـم بـر پُـشـت

بـس کـس کـه ز زرتـشـت بـگـردیـده دگـربـار
نــاچــار کـنــد روی ســوی قـبـلـه زرتـشــت

مـن سـرد نـیـایـم کـه مــرا ز آتــش هـجـران
آتـشـکـده گـشـتـه‌ اسـت دل و دیـده چـو چـرخُـشـت

گــردســت نـهــم بــر دل از ســوخــتــن دل
انـگـشـت شـود بـی‌شـک در دسـت مـن انـگُــشـت.
(دقـیـقـی تـوسـی)

امید محمدی بازدید : 103 چهارشنبه 27 اسفند 1393 نظرات (0)

بــه فــراخــور فــرارسـیـدن جــشــن بــزرگ نــوروز و نـیـایــش نــوروزی زرتـشـتـیـان:

اهــورامـزدا، تو را سپاس میگوییم که هـنـجـار اشــا را بنیاد نهادی
زمین و آسمان، آب و گیاهان را آفریدی
با مهر خود، روشنایی و شادی را برای زندگی مردم پایدار ساختی
به ما آموختی تا با منش نیک به تو نزدیک شویم
با گفتار نیک، آیین راستی را گسترش دهیم
و با کردار نیک، سازنده و سود رسان باشیم
اکنون که با گردش زمان، روزگاری تازه فراهم گشته است
با دست های برافراشته تو را نیایش میکنیم
بر آنیم تا با کارهای درست خود که از دانایی و خرد سرچشمه میگیرد
روان هستی را خشنود سازیم
ای اهــورامــزدا
آرامش و آسایش را برای نیکوکاران جهان افزون گردان
دیر زیویم ، درست زیویم ، شادزیویم
تازیویم به کامه زیویم،
گیتی مان به کامه باد به کامه تن،
مینومان به کامه باد به کامه روان،
اغنی اشوبیم، همازوربیم، همازورهما اشوبیم، اشم وهو

امید محمدی بازدید : 90 چهارشنبه 27 اسفند 1393 نظرات (0)

ﭘﺮﻓﺴﻮﺭﺟﯿﻨﻮﺁﻟﻔﺮﺩ: ﺍﺻﺎﻟﺖ ﺭﻗﺺ ﺩﺭﺩﻧﯿﺎﻓﻘﻂ ﻭﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺮﻫﺎ
ﻣﯿﺒﺎﺷﺪﻭﺑﻘﯿﻪ ﺭﻗﺼﻬﺎ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﯿﭽﮕﻮﻧﻪ ﺍﺻﺎﻟﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﭼﻬﺎﺭ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﺍﺻﻠﯽ
ﺭﻗﺺ ﻟﺮﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻗﺼﻬﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ :
:1 ﭼﺮﺧﺎﻧﺪﻥ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ :2ﮐﻮﺑﯿﺪﻥ ﭘﺎﻫﺎ
ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻭﻃﻦ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﺁﻧﻬﺎﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﻬﻦ ﺧﻮﯾﺶ
ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ :3ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺯﻥ ﻭﻣﺮﺩﺩﺭ ﺻﻔﻮﻑ ﺭﻗﺺ ﻧﺸﺎﻧﻪ
ﺗﺴﺎﻭﯼ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﯿﻦ ﺯﻥ ﻭﻣﺮﺩ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ :4ﻭﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ
ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﺗﺤﺎﺩ ﻭﻣﻬﺮﻭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﺭﻗﺺ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﺍﯾﻦ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﻭ ﭘﺮ ﻣﻌﻨﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻡ

امید محمدی بازدید : 86 چهارشنبه 27 اسفند 1393 نظرات (0)

ســفـره هـــفــت ســيـن یـا خـوان نــوروزی مــا ایــرانــیــان:
١- سـبـزه. ٢- سـنـجـد. ٣- سـیـر. ٤- سـمـاغ. ۵- سـركـه. ٦- سـمـنـو. ٧- سـیـب.
سـفـره هــفــت سـيـن ایـرانـی بـایـد دارای ویـژگی‌هـای زیـر بـاشـد:
١- پـارسـی بـاشـد.
٢- خـوردنـی بـاشـد.
٣- نـام مـركـب بـاشـد.
٤- بـا بـنـد واژه «س» آغـاز شـود.
۵- ریـشـه‌ گـیـاهـی داشـتـه بـاشـد.
٦- بـرای تـن و روان سـودمـنـد بـاشـد.
براین پایه هرآنچه كه دارای این ویژگی ها نباشد اگرچه با بندواژه‌«س» هم‌‌ آغاز شده باشد نمیتوان جزو هفت سین به شمار آورد. در زبان پارسی، تنها هفت چیز هستند كه این ویژگی‌ها را دارند:
١- سـیـر = به نام و نشانه اهورمزدا.
٢- سـیـب = به نام به نشانه سپندارمز.
٣- سـبـزه = به نام فرشته‌ اردیبهشت.
٤- سـنـجـد = به نام فرشته‌ خرداد.
٥- سـركـه = به نام فرشته‌ امرداد.
٦- سـمـنـو = به نام فرشته‌ شهریور.
٧- سـمـاغ = به نام فرشته‌ بهمن.
نـسـکـهـای(کتاب) سـفـره هـفـت سـیـن: نـسـک گـاتـهـا - اوسـتـا - شـاهـنـامـه.

امید محمدی بازدید : 96 شنبه 23 اسفند 1393 نظرات (0)

سرود برتری جایگاه زن و مرد در آیین زرتشتی:

" درود می فرستیم و می ستاییم همه ی زنان و مردانی که از میان مردمان، به شناخت اهورا مزدا، در انجام کار نیک و پیوستن به اشا، بهترین باشند."
اشا = راستی و درستی و پاکی. راه راستینی. هنجارهستی و نظم کیهانی.

این سرود در بخشهای گوناگون اوستا سروده شده که به هنگام نیایشهای آیینی خوانده میشود. از یکسو اشاره به برابری حقوق زن و مرد دارد و از سوی دیگر اشاره به ابزار و راهکاری شده که هر مرد و زن با اراده خویش بتواند با دیگری مسابقه بگذارد و در راه پیشرفت زندگی از رقیب خود پیشی بگیرد.
در بینش اشوزرتشت زن و مرد با یکدیگرتفاوتی ندارند و هیچ یک به سبب جنسیت یا توانمندی تن و اندام بر دیگری برتری ندارند، تنها پیوستن به هنجار راستی و اشا (بهره مندی از منش نیک و سازنده، گفتاردرست وگویش اثربخش و انجام کارنیک و سود رسان) هر مرد و زنی را بهتر، والاتر و ارزشمند تر میگرداند. در بینش اشو زرتشت، اشا، هنجار و نظمی است که بر جهان هستی پیوسته جاری و پایداراست زیرا از آغاز ساختارآفرینش بر اشا استوار شده است. همان نیرویی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک را به کار واداشته است تا هستی برای انسان نیزخوش آیند و به کام باشد. در این راستا انسان نیز از زن و مرد ، پسر و دختر ، پیر و جوان باید بکوشد تا در هنجار گرایی و گسترش راستی و اشا سهمی داشته باشد. بنابراین کسی که بهره بیشتری از کردار خویش در راستای نیکوکاری و خدمت به دیگران از زمانه برگیرد در مسابقه زندگی، با نشانِ باشکوهِ انسان بودن سرافراز گشته و بر سکوی قهرمانی در جایگاهی بالاتر ایستاده و از رقیب خود در زندگی پیشی گرفته است.(موبد کورش نیکنام)
(گــروه: ایــرانـیـان زرتـشــتــی)

امید محمدی بازدید : 108 شنبه 23 اسفند 1393 نظرات (0)


حجاب یک واژه غیر ایرانی است که در فرهنگ ایران جایگاهی ندارد. پوشش سنتی ایرانیان با توجه به مکان جغرافیایی زندگی آنان گوناگون بوده است؛ کسانی که در جایی گرم مانند جنوب ایران کنونی، بحرین و عمان و.. زندگی می کرده اند، پوشش آنان به رنگ سپید و روشن و مناسب با تابش نور خورشید بوده است و کسانی که در مناطق سردسیر مانند کردستان، آذربایجان و تاجیکستان کنونی بوده اند پوشش هایی برای مبارزه با سرمای آن مکان بوده است ولی آنچه در بیشتر پوشش ها وجود داشته است نخست اینکه رنگ تیره و سیاه در آنها نبوده چون جلوه شادمانی را در آنان کاهش می داده است و دوم اینکه لباس زن و مرد و به ویژه بانوان به شکلی دوخته می شده که هردو در کنار یکدیگر کارهای روزانه را انجام می داده و دست و پای زن و مرد برای نگهداری پوشش آنان اسیر لباس نبوده است. در سنگ نگاره هایی که از روزگاران گذشته در ایران باستان وجود دارد پوشش بانوان چند گونه آمده که در بسیاری از آنها برای موهای سرشان پوششی وجود ندارد وانگه تاج و سربند هایی زینتی بر بالای موی خود دارند و این نشانگر این است که جایگاه زنان نه در رویارویی با مردان و مبارزه با نگاه آنان است وانگه داشتن جایگاه ارزشمند کدبانویی (پادشاهی خانه در زندگی زناشویی) بوده است. اکنون نیز زرتشتیان پوششی سنتی دارند که به رنگهای روشن است ولی در پوشش سر آنان بیگمان فرهنگ های غالب بی تاثیر نبوده است. معیار و حکم ویژه ای برای موی سر زن و مرد از نظر دینی نوشته نشده وانگه سفارش به پاکی تن و بهداشت روان را باید زرتشتیان نسبت به مکان زندگی خود دریابند و با اختیار، آنچه را شایسته جایگاه خودشان است برگزینند.
"موبد کوروش نیکنام "

امید محمدی بازدید : 91 شنبه 23 اسفند 1393 نظرات (0)

فردوسی بزرگ، زبان پارسی و تاريخ ايران کهن:

شور ميهن پرستی و ايران دوستی فردوسی بزرگ را بر آن داشت كه از دانش ژرف خود در زبان پارسی برای سرودن شاهنامه بهره گيرد. او همه كوشش خود را بكار برد تا هنگام سرودن شاهنامه زبان پارسی را از آلودگی به واژه های بيگانه آنهم بيگانه ای كه كشورش را به نابودی كشانده و كوشش داشت با چيرگی بر زبان پارسی ايران را برای هميشه همانند ديگر كشورهای باستانی خاورميانه به كشوری عرب زبان و در نتيجه به سرزمين عربی دگرگون كند بزدايد. اگر امروز زبان شيرين پارسی را در بيان پيوندها و انديشه های خود به كار میبريم وامدار نخستين سرايندگان ايران به ويژه فردوسی بزرگ هستيم.
در ده ها هزار بيت شاهنامه ای كه او به زيور چامه آراست به ندرت به واژه های بيگانه برمیخوريم. بدينگونه میتوان پذيرفت كه فردوسی به بازسازی زبان پارسی كه پيش از او سرايندگان نخستين ايران با پشتيبانی شاهان ايران و وزيران ايران آغاز كرده بودند به نقطه ی اوج رسانيد.
استادان بزرگ زبان پارسی در زمان ما بسيار روشن در اين باره سخن گفته اند. دكتر جلال خالقی مطلق كه نفيس ترين و درست ترين شاهنامه را با بيرون ريختن سروده هایی كه از فردوسی نبوده و در شاهنامه راه يافته به چاپ رسانيده در يک جمله مینويسند: "شاهنامه فردوسی بزرگترين گنجينه ی واژگان و تركيبات زبان پارسی است."

در بخش های استوره ای و حماسی شاهنامه داستانها بگونه ای افسانه ای آمده و فردوسی به انگيزه امانت داری به زيبایی از روی شاهنامه منثور ابومنصوری به زيور چامه چنان آراسته و يک اندر دگر بافته كه مردم خواندن آن را بسيار دوست دارند.
زنده ياد پژمان بختياری در سروده ای اشاره ای دارد:
اگر تاريخ ما افسانه رنگ است
من اين افسانه ها را دوست دارم.

اما نبايستی آن را افسانه دانست، زيرا بازگو كنندگان تاريخ استوره ای و حماسی ما فرمانروايان خودكامه و نامردمی و خدانشناس را به ديو(موجود افسانه ای) مانند كرده اند و خواست آنان از ديو تنها اينگونه كسان بوده اند و فردوسی با بيان ويژه ای اين نكته را در پايان داستان رزم رستم با اكوان ديو بسيار ظريفانه روشن كرده است:
تو مر ديو را مردم بد شناس
كسی كو ندارد ز يزدان سپاس
هرآن كو گذشت از ره مردمی
ز ديوان شمر مشمرش آدمی.

فردوسی اندر گفتار گردآوردن شاهنامه به روشنی يادآور میشود كه اين داستانها را افسانه و دروغ مپنداريد. آنچه از گذشته و ساليان دور گاهی با رمز و اشاره سخن رفته است بايستی با خرد و در برش زمانی و مكانی خود نسبت به آن داوری كرد.
تو اين را دروغ و فسانه مدان
به يكسان روش در زمانه مدان
از او هرچه اندر خورد با خرد
وگر بر ره رمز معنی بود.

گذشته از بخشهای استوره ای و حماسی، ويژگی بيشتر شاهنامه در اين میتواند باشد كه يكی از پذيرفتنی ترين بن مايه تاريخ رزمی ملت كهنسال ايران از آغاز پايه گذاری شاهنشاهی كشورمان با همه ی فراز و نشيب های آن تا فروپاشی اندوه بر انگيز آن به دست تازيان است. افسوسمندانه بايستی گفت كمتر باره نگرش تاريخ نويسان آموزشگاههای ايران بوده است. تاريخ نويسان ما رويدادهای رزمی كشور ما را از روی نوشته های تاريخ نويسان بيگانه آن هم بيگانگانی كه با ايران در جنگ بوده اند نوشته اند؛ بنابراين نمیتوانند به دور از دگرگونه نشان دادن راستینی ها(حقايق) باشد.(علیرضا سیف الدینی(ارتباز).
(برگرفته از تارنمای مرز مزدایی - امید عطایی فرد)

امید محمدی بازدید : 173 شنبه 23 اسفند 1393 نظرات (0)

تشابه آیین زردشت با اسلام

دکتر فاروق صفی زاده

ماهنامه سراسری تخصصی، آموزشی، پژوهشی، تحلیلی پادنگ
سال دهم، شماره های 105 تیر و 106 مرداد 1392 ص 7

 

بر روی ادامه مطلب کلیک کنید


درباره ما
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچیک از مردم این آبادی ... به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم می گذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ... لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    عملکرد نماینده ی کنونی سلسله و دلفان (جناب آقای حجت الله سوری)چقدر برایتان رضایت بخش بوده است؟
    دلیل شما برای حمایت از مذاکرات هسته ای و به نتیجه رسیدن آن چیست
    آمار سایت
  • کل مطالب : 632
  • کل نظرات : 23
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 61
  • آی پی امروز : 54
  • آی پی دیروز : 76
  • بازدید امروز : 105
  • باردید دیروز : 253
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 8
  • بازدید هفته : 517
  • بازدید ماه : 1,517
  • بازدید سال : 38,756
  • بازدید کلی : 390,813